ونگ وا: مرگ دختر دانشجو در بیمارستان امام خمینی (ره) بهشهر این روزها بازتاب گسترده ای در رسانه ها داشته است. مرحومه آمنه مقدسی  دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علوم اجتماعی دانشگاه الزهرا تهران چند روزی در منزل پدری در روستای کوهستان بهشهر بود. وی با احساس سردرد و تهوع در  ساعت ۴/۵ صبح روز دوشنبه  ششم دی ماه با کمک خواهرش به بیمارستان امام خمینی بهشهر مراجعه می کند و حدود ۲ ساعت بعد جنازه اش  به سردخانه منتقل می شود.

در پی این حادثه روابط عمومی بیمارستان امام خمینی بهشهر طی اطلاعیه ای جزئیات مرگ این دختر دانشجو را در رسانه های محلی منتشر می کند. این نوع مرگ ناگهانی بدون شک شوک بزرگی به خانواده و جامعه وارد می شود. اما اعضای خانواده از این اطلاعیه بیشتر برآشفته می شوند و آن را کذب می دانند. آنها بی توجهی، سهل انگاری و اشتباه تشخیص کادر بیمارستان را عامل مرگ دخترشان می دانند.

در اطلاعیه بیمارستان آمده است: « بیمار به علت سردرد ناگهانی بسیار شدید، حرکات اندام‌ها، قفل شدن فک، بالارفتن چشم‌ها(احتمالاً تشنج) توسط همراهان به این مرکز مراجعه کرد و بلافاصله در اتاق احیا بستری و با توجه به اولویت پایداری علائم حیاتی، با حضور سریع پزشک اورژانس تحت اقدامات اولیه قرار می‌گیرد.

در هنگام اقدامات اولیه دچار ایست قلبی و تنفسی شده و با اعلام کد ۹۹، عملیات احیا بلافاصله انجام می‎شود اما بیمار پس از ماساژ قلبی تنفسی و دارویی به احیا پاسخ داده و برای سی‌تی‌اسکن مغزی(در داخل مرکز) ارجاع و پس از آن در بخش مراقبت‌های ویژه بستری می‎شود.

این بیمار، پس از بستری در بخش مراقبت‎های ویژه و در ایست قلبی دوم با وجود عملیات احیا فوت می‌شود که علت آن خونریزی و آسیب وسیع مغزی بوده است.

سردرد ناگهانی یا تاندرکلاب که سبب تشنج بیمار می‌شود، در درجه نخست نشانه بیماری آنوریسم مغزی پاره شده است که سبب خونریزی مغزی خطرناکی به نام خونریزی(ساب آراکنوئید) می‌شود که در این بیمار، احتمالاً آنوریسم بزرگ و خونریزی وسیع بوده که در مدت ۳۰ دقیقه سبب تورم وسیع مغزی و گشاد شدن و خونریزی در بطن‌های مغزی شده است، آئوریسم مغزی بدون علائم در ۲-۱ درصد افراد سالم ممکن است وجود داشته باشد و بدون علامت بماند که مهم‎ترین عامل پارگی آنوریسم مغزی است.»

این اطلاعیه نسبت به آنچه که همراهان بیمار بیان می کنند تناقض زیادی دارد. همراهان در مصاحبه با خبرنگار ما می گویند مرحومه از سحرگاه ان روز احساس ناراحتی، سردرد و تهوع داشته آنها او به بیمارستان می رسانند. بیمار با پای خودش وارد اورژانس بستری شد. پس از مراجعه پزشک اورژانس همراهان شرح حال بیمار را بیان می کنند و پزشک می گوید آنفلوآنزاست چیز خاص نیست. سپس به پرستار دستور می دهد آمپول و سرم به بیمار تزریق شود و پرستار و پزشک با اتاقشان برمیگردند. پس از حدود ۳۰ دقیقه بیمار حالش بدتر میشود ، می گوید لبش گزگز میکند. پس از مراجعه همراهان به پرستار و درخواست سرکشی به بیمار،  پرستار با خونسردی می گوید چیز مهمی نیست حالت عصبی است برطرف می شود. باز هم علی رغم اینکه بیمار دیگر توان صحبت کردن ندارد با اشاره از وضعیتش شاکی است  و بیهوش می شود. بالاخره با سر و صدای همراهان پرستار روی بالین بیمار مراجعه و می گوید بیمار آرام شد و به خواب رفت. باز هم پرستار به اتاقش برمی گردد. دقایقی بعد همراه بیمار کبودی در دست و صورت بیمار مشاهده می کند مجددا از پرستار کمک می طلبد ولی پرستار بدون اینکه از جایش برخیزد با خونسردی می گوید از صداش بزنید تکانش دهید ببیند هوشیاری دارد! آنها صداش می زنند می ببینند بیمارشان بی جان است. در این لحظه پرستار و پزشک روی بالین بیمار مراجعه و ایست قلبی را  تشخیص و در صدد احیای بیمار دست به کار می شوند.

در گزارش بیمارستان  هیچ اشاره ای به فرایند اولیه تا احیای قلبی نمی شود، که حدود ۴۰ دقیقه طول کشیده است و ذکر شد که بیمار را احیای قلبی کردند.  اینطور تلقی می شود که بیمار در همین حالت وارد اورژانس شد!

همراهان بیمار می گویند: پس از احیای قلبی پزشک اورژانس دستور سی تی اسکن از مغز می دهد و بیمار در حالت بیهوش و تنفس با پمپ دستی به سمت بخش سی تی اسکن  بیمارستان منتقل می شود. در ورودی سی تی اسکن قفل است دقایقی در می زنند تا مسئول مربوطه بیدار شود دراتاق را باز کند او دستگاه را روشن کرد و گفت ۱۵ دقیقه ای طول می کشد تا دستگاه آماده کار شود. می گفت اورژانس اگر بیمار مغزی داشتند چرا زودتر هماهنگ نکردند تا دستگاه را آماده کنم.

پس از انجام سی تی اسکن بیمار به ای سی یو منتقل شد این درحالیست که از لحظه ورود بیمار به بیمارستان  تاکنون حدود یک ساعت و نیم سپری شد . حدود ۳۰ دقیقه بعد متخصص مغز و اعصاب  به بیمارستان مراجعه و لحظاتی بعد فوت بیمار اعلام می شود.

البته صحت گفته های همراهان بیمار را می توان با بازبینی فیلم دوربینهای راهروی بیمارستان تایید کرد که شنیده ها حاکیست تصاویر موجود است و مسئولان بیمارستان آن را بازبینی کرده اند.

حال لازم است مسئولان بیمارستان به چند سوال خانواده و افکار عمومی  پاسخ شفاف دهند.

آیا تشخیص اولیه پزشک اورژانس درست بود؟

در پاسخ به این سوال، اگر تشخیص پزشک اورژانس در نوع بیماری درست باشد سوالات دیگری در ذهن متبلور می شود که جای تامل دارد:

اگر این بیماری که بیمارستان خونریزی(ساب آراکنوئید) تشخیص داد و این بیماری در مدت کوتاهی سبب تورم مغز می شود، پس چرا پزشک اورژانس نسبت به این بیمار بی تفاوت بود؟ چرا پرستار همه چیز را عادی و رفتار بیمار را طبیعی اعلام می کرد؟ چرا متخصص مغز و اعصاب بعد از دو ساعت بیمار را ویزیت کرد؟ اگر تشخیص پزشک اورژانس بیماری مغزی بود چرا بخش سی تی اسکن  بیمارستان هماهنگ نبود؟

اما اگر فرض کنیم پزشک اورژانس چون متخصص نبود نتوانست نوع بیماری را تشخیص دهد در آنصورت سوالات دیگری مطرح می شود که:

آیا اقدامات اولیه در بخش اورژانس متناسب با نوع بیماری بود؟ آیا امکان دارد با تشخیص اشتباه پزشک اورژانس و تزریق سرم و آمپول فشار بیمار افزایش یافته و عوارض بعدی را منجر شده باشد؟ آیا ممکن است گزگز شدن بدن بیمار  و قفل شدن فک و… در حین سرم مربوط به سرم باشد؟ اگر بیمار از همان ابتدا به بخش آی سی یو منتقل می شد و به تنفس مصنوعی وصل می شد امکان ایست قلبی وجود داشت؟ چرا پزشک اورژانس در ابتدا به خوبی بیمار را معاینه نکرد و با احتمال اینکه فصل آنفلو آنزاست دستورات در خصوص همان تجویز می کند.

حال فرض کنیم پزشک اورژانس علت بیماری مرحومه مقدسی را درست یا اشتباه تشخیص داد. چرا پرستار نسبت به بیمار بی توجهی کرد؟ آیا ممکن بود با حضور به موقع پرستار و توجه به خواسته بیمار و همراهان  جلوی ایست قلبی گرفته شود؟

امروز خانواده بیمار نمی توانند برای همیشه از یاد ببرند که چرا پرستار به خواسته آنها توجهی نکرد. آنها خودشان را سرزنش می کنند که کاش بیشتر در مقابل پرستار خواهش و تمنا می کردند تا شاید بیمارشان نجات می یافت و…

از طرفی در اطلاعیه روابط عمومی بیمارستان آمده است بیمار در اتاق احیا بستری شد و… اما همراهان بیمار می گویند کدام اتاق احیا؟ اتاقی که بیشتر به تیشورخانه بیمارستان شبیه بود و طی مدتی  که انها پرستار را می طلبیدند بارها نظافتچی تی را در آن جابجا می کرد. اتاقی که به کپسول اکسیژن مجهز نیست. اتاقی که احیای قلبی بیمار زن در آن شرایط در حضور همراهان دیگر بیماران و افراد متفرقه انجام می شد.

البته این مقاله قصد ندارد زحمات شبانه روزی ۵۰۰ پرسنل و پزشکان بیمارستان امام خمینی بهشهر را انکار کند قطعا خدمات درمانی ۷۷ ساله این بیمارستان در شرق مازندران قابل تقدیر است اما مشاغلی که با جان افراد سر و کار دارند، کوچکترین اشتباه غیر قابل جبران است. بنابراین افرادی که در این مشاغل بخصوص در اورژانس ها بکارگیری می شوند نه تنها باید زبده ترین افراد بلکه دلسوز ترین  و از روابط اجتماعی مناسب برخوردار باشند. اگرخدای ناکرده جان افراد بازیچه سهل انگاری عده ای در بیمارستانها شود موجب سلب اعتماد عمومی نسبت به مراکز درمانی و نظام سلامت کشور میشود. همانطور که بخاطر اشتباه یک سوزن بان در ایستگاه قطار، عملکرد کل وزارتخانه زیر سوال می رود؛ آیا بهتر نیست که رئیس و مسئولان بیمارستان امام خمینی، مسئولان شبکه بهداشت و دانشگاه علوم پزشکی استان مسئولیت خودشان را بپذیرند و ضمن درک شرایط روحی و روانی خانواده متوفی اطلاعیه ای منتشر کنند که به واقعیت نزدیکتر باشد؟ چه اشکالی دارد بیمارستان اگر اشتباه دارد آن را بپذیرد و از خانواده متوفی عذرخواهی کند؟  در اینصورت افکار عمومی بهتر قانع خواهد شد و موجب اعتماد سازی است.