روزنامه آرمان در گزارشی، نوشت: سابقه انقلاب اسلامی را نمیتوان و نباید به سال ۱۳۵۷ یا حتی به سال ۱۳۴۲ محدود کرد، بلکه این انقلاب، سابقهای بیش از ۱۴۰۰ ساله دارد و با توجه به اصل دوم قانون اساسی، بدون تردید، نظام جمهوری اسلامی، مقدمه تحقق آرمانی است که شیعیان صدر اسلام و امامان معصوم علیهم السلام آرزویش را میپروراندند.
در گزیده ای از این گزارش آمده است: نظر به غنای قانون اساسی جمهوری اسلامی و مقایسه آن با سایر حکومتها، نشان میدهد که این قانون، از زمره قوانین مترقی تاریخ حکومتها به حساب میآید، اما اینکه نتوانستهایم پس از ۴۰سال، آن را به صورت تمام و کمال اجرا کنیم، علاوه بر مسأله جنگ و گروهکهای معاند و منافق داخلی و تحریمها و کارشکنیهای استکبار جهانی، ناشی از ضعف مدیریت و برنامههای ما است.
اینکه یک ملت، در تعیین عالیترین مقام اجرایی و سیاسی و سایر مقامات کشورش هیچ نقشی نداشته باشد، نشان عزت آن ملت است؟ آیا این نشان کرامت مردم است که پادشاهان، بیتوجه به نظر و اراده ملت و بیتوجه به شایستگی عقلی و روانی اشخاص، حتی گاهی یک کودک چند روزه را به ولایتعهدی بر مردم منصوب میکردند؟ اگر همین یک مورد را در نظر گرفته و آن را با اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی که با صراحت بیان میکند «امور کشور باید به اتکای آرا عمومی اداره شود، از راه انتخابات… یا از راه همهپرسی»، تفاوت بین دو نظام شاهنشاهی و جمهوری اسلامی را از زمین تا آسمان نشان نمیدهد؟
نظام شاهنشاهی، هر قدر هم که به مردم خدمت میکرد، همین که کرامت ملت را از بین میبرد، بزرگترین جنایت را مرتکب شده است، همین که اختیار و آزادی انتخاب را از مردم سلب کرده بود، کافی بود که ملت، قیام کند و شر آن را از سر خود کوتاه نماید؛ شاه خود را «خدایگان» لقب داده و عنان تمام امور کشور، در اختیار او قرار داشت، بدون اینکه به کسی یا نهادی پاسخگو باشد، شعار سراسری نظام شاهنشاهی در همه ارکان نظام، بر این اساس استوار بود که: «چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه!» آیا این بالاترین توهین به شعور یک ملت نبود؟ شاه حتی در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳، تمام احزاب را منحل و تنها یک حزب را تاسیس نمود و به فرمان او تمام کارمندان دولت، در مرحله اول باید به عضویت «حزب رستاخیز» در میآمدند و در مرحله بعدی، شاه، با وقاحت تمام اعلان کرد: «هر کس نمیخواهد عضو حزب رستاخیز شود، از کشور خارج گردد» آیا این فرمان، همه عزت و کرامتِ ملت ایران را پایمال نمیکرد؟
و آیا این فرمان، با اصل ۲۶ قانون اساسی که اشعار میدارد: «همه احزاب، جمعیت ها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده، آزادند»، قابل مقایسه است؟ به استناد آیات متعدد قرآن، از جمله آیات اواخر سوره بقره که به آیه الکرسی شهرت دارد، در جمهوری اسلامی، حتی دین هم بر انسان تحمیل نمیگردد! « لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ… فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِا…»)، نظام شاهنشاهی همه اختیارات را از ملت گرفته بود و ملت، همچون بردههایی تلقی میشدند که باید گوش به فرمان باشند تا خورد و خوراک و امکاناتِ شهوترانی برایشان فراهم شود! این زندگی، با حیات حیوانات چه تفاوتی دارد؟
و کسانی که دلشان برای بازگشت نظام شاهنشاهی میتپد، آیا اینگونه زندگی را طالبند؟ در سوره ۲۶ قرآن، مناظره جالبی بین حضرت موسی(ع) و فرعون به نمایش در میآید، که وقتی موسی(ع)، آزادی قوم بنی اسرائیل را از او طلب میکند « اَن اَرسِل مَعَنا بَنی اِسرائیل» و فرعون نعمتهای مادی و رفاه حیوانی فراهم شده را به رخ او میکشد، پاسخ موسی (ع)، چه قاطع و جامع و روشنگرانه است: «وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ=آیا این نعمتی است که بر من منّت مینهی، در حالی که قوم بنی اسرائیل را برده خود کرده ای؟»
بالاترین هدفی که ملت ایران، در انقلاب ۱۳۵۷ پیگیرش بود و برای کسب آن، هزینههای سنگینی را تحمل کرده است، بازگرداندن عزت و کرامت و آزادی انتخاب برای ملت ایران میباشد؛ امروز نیز امتداد این روند و این هدف همچنان باید دنبال و پیگیری شود و یاران و دوستان انقلاب نباید اجازه دهند از قدرت انتخاب مردم، ذرهای کاسته شود. مهمترین شعار ملت ایران در سال ۱۳۵۷، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بوده است و ما معتقدیم باوجود همه کاستیها و مشکلات موجود، با حضور ملت در صحنه و اجرای کامل و بدون قید و شرط قانون اساسی جمهوری اسلامی، این خواسته، قطعا و حتما، تحقق خواهد یافت.