عصر ایران به قلم مهرداد خدیر نوشت: برخی می گویند در این دو سه روز که فضا ملتهب شده چرا روحانی سکوت کرده و سخنی نمی گوید؟
کسانی البته دوست داشتند او کلامی را بر زبان آورد تا آماج شعارهای خیابانی قرار گیرد و سندی برای «پشیمانی» ادعایی شمرده شود و بعضی هم بی میل نبودند از زبان او به سخنی برسند که انگار هم آوایی کرده و صلاحیت او برای اداره کشور را زیر سوال ببرند.
اما می توان پرسید چرا روحانی ابتدا به ساکن پاسخ دهد در حالی که نخست آنان که بذر نومیدی کاشتند و کوشیدند تلاش های صورت گرفته را کوچک و کم اهمیت جلوه دهند باید پاسخ دهند.
روزنامه ای که هر روز یک تیتر درشت منفی می زد و فضایی از بدبینی را دامن می زد اکنون چه پاسخی دارد؟
اینان که هر روز بذر نومیدی می کاشتند و در این چند روز به چشم دیدند آن همه یأس افکنی و نفرت پراکنی چه نتیجه ای داد.
آنانی پاسخ دهند که از برگزاری کنسرت موسیقی در شهری به رغم شهرهای دیگر جلوگیری کردند و این حس منتقل شد که انگار قوانین جاری و مصرّح کشور در نقاطی جاری و ساری نیست و جوانانی را که با شوق رو به رفتارهای مدنی آورده بودند به جانب نومیدی سوق دادند.
آنانی پاسخ دهند که تمام همت خود را مصروف این کردند که ذهن بزرگان را معطوف این کنند که دختری برای تماشای فوتبال – و نه ورزش در کنار پسران – به استادیوم نرود و گروهی مأیوس شدند گرچه اندکی با تغییر چهره و آرایش مردانه سدها را شکستند.
آنانی پاسخ دهند که به خاطر تصمیم دونالد ترامپ برای خروج از برجام در آن سوی دنیا و در پیوند با نتانیاهو، رییس جمهوری ایران را سرزنش کردند که چرا با آمریکای دوران اوباما در کنار پنج کشور دیگر به توافق هسته ای رسید در حالی که بعدتر ترامپ به قدرت رسید؟
آنانی پاسخ دهند که رییس جمهوری را به سبب ناتوانی در انتخاب وزیر زن در مقابل رأی دهندگان شرمنده نشان دادند.
همه که محمود دولت آبادی نیستند که استمرار محاق اثر خود را تاب آورد یا کارگردان «عصبانی نیستم» که برنجد اما عصبانی نشود. دیگران سرخورده می شوند و البته سرخورده نشدند. سرخورده شان کردند.
برپایی یک کنسرت موسیقی، نمایش یک فیلم، انتشار یک رُمان، ورود به محل تماشای بازی فوتبال و نه ورزش در کنار پسران، بازنگری در بودجه های تحمیلی با عنوان کمک به نهادهای فرهنگی و انتخاب وزیر علوم منطبق با خواست قاطبه دانشجویان و دانشگاهیان همه و همه دریک مسیر آرام و امید آفرین قابل انجام و دست کم گفت و گو بود و هست اما چنان با مانع رو به رو و به معضل بدل شد که به جای حلاوت امید، مرارت و تلخی یأس را نشاند و از نومیدی هم نه عسل که حنظل بیرون می زند.
حالا بپرسیم چرا روحانی پاسخ نمی دهد؟ آنها که بذر نومیدی می پراکنند یا می پراکندند پاسخ بدهند. آنان که امکانات کشور را می دانند و بر طبل انتظارات می کوفتند پاسخ دهند.
نه که روحانی نباید حرف بزند که اتفاقا با نومیدی پراکنان به قاعده حرف ها دارد.
دست به هر کاری می خواهد بزند با مانع رو به رو می شود و حالا بگوییم چرا حرف نمی زند؟
آنهایی که هم بودجه بیشتر می خواهند و هم برای تأمین منابع با افزایش قیمت هر حامل انرژی مخالفت می کنند باید پاسخ بدهند که پس چگونه؟
یک مدت هر روز تیتر می زدند چرا یارانه دست کم ۶ میلیون نفر قطع نمی شود و تا بودجه ارایه شد هو انداختند که یارانه نقدی دارد قطع می شود.
تا توانستند بدبین و نومید کردند و در این دو سه روز میوه اش را دیدند یا چیدند.
حالا می گویند روحانی پاسخ دهد. پاسخ او همین است. مواجهه مردم با نومید سازان.
هر که تریبونی داشت بهانه ای آورد و طعنه ای زد و چه بسا امید داشتند اعتراضات به توفانی علیه روحانی بدل شود اما در عمل مسیر دیگری پیموده شد.
اگرعرصه بر رسانه های با ملاحظه داخلی تنگ شود که یک کانال میدان را به دست بگیرد و وزیر ارتباطات برای حفظ اصل فضای مجازی بر روی همین مورد تمرکز کند باز می گویند بقیه چه؟
از این نومید کنندگان و یأس پراکنان می توان پرسید: همین را می خواستید؟
آنانی باید پاسخ دهند که هر گاه از صندوق های رأی نامزد مقبول آنان بیرون نمی آید می کوشند مشارکت مردم را بس عبث جلوه دهند و انگار نه انگار از تبعات این حضور خود نیز بهره برده اند.
روحانی پاسخ می دهد و به خاطر این که این نومید کنندگان را با نام و نشان به چالش نگرفته شایسته نقد است اما به طریق اولی کسانی که مدعی نظام اند اما مهم ترین نمود و نماد آن را که دولت باشد به صرف دعوت از سرمایه گذار خارجی به وطن فروشی یا فروشندگی با عجله متهم کردند و درباره مدیران ارشد دولت این تعبیر را به کار بردند :کفش دزدهایی که پیش نماز شدند!
سال ها آش را با جاش می بردند و این روزها چهارمین سالگرد به حبس افتادن کسی است که پول کلان نفت را گرفت و پس نداد و حالا نگران کفش دزدی شده اند. کسانی مشفقانه امید کِشتند و اینان تا توانستند امید کُشتند.
آنان که بذر نومیدی میکارند یا میکاشتند و در عین حال مدعی اصول هستند آیا در رفتارهای خود تجدید نظر میکنند و باورشان شده است که نومید شدهها به جانب آنان نمیگروند؟ وقتی صدا را در پارلمان تحمل نکنی و خواستار برخورد با نماینده نام و نشان دار شوی آن گاه باید صداهایی را بشنوی که پژواک صدای این مدعیان نیست.