علیرضا کریمی از حقش بازماند و اسرائیل به ناحق مدال گرفت. در آن وزن حتی اگر قهرمان ایرانی اصلا در جدول نبود، دشمن در خواب هم این مدال را نمی دید.
دردناک تر از این صحنه را به یاد ندارم در این سالهایی که روزنامهنگاری ورزشی میکنم. جوان زیر ۲۰ سال ایرانی، پسری که باید قهرمانی جهان را جشن می گرفت، با استیصال در خیابان قدم می زند. افسرده و بی روحیه به این فکر می کند چه سرنوشتی برایش رقم خواهد خورد. علیرضا کریمی در شبی که باید طلا می گرفت، به پای آرمان های کشورش ایستاد. او حاضر به کشتی گرفتن با رقیبش از کشور غاصب نشد و به ناچار به حریف روسی باخت که با حریف اسرائیلی نخورد اما از بخت بدش در بازی رده بندی باز باید با این حریف روبرو می شد.
او کشتی نگرفت و کشتی گیر اسرائیلی مدال برنز گرفت. تازه حالا علیرضا باید خوش شانس باشد که مدارک پزشکی آسیب دیدگی اش تائید شود و برایش محرومیتی مضاعف در نظر نگیرند. این درست همان دردی است که کل کاروان ورزش ایران دارد و اسرائیلی ها به خواب هم مدال گرفتن را نمی دیدند اما حالا صاحب مدال جهانی شده اند. تازه در رده های سنی کشتی اولین بارشان هم نبود این مدال بردن ها. آنها قبل تر هم مدال برده بودند. در سال ۲۰۱۳، دوباره با همین فرمول و با همین بخت بد علیرضا کریمی در رده های سنی پایین تر. حالا این کشتی گیر صاحب مدال جهانی شان به مسابقات بزرگسال می آید و مشکلات مان دو چندان می شود. آنجا قوانین سختگیرانه تر هم هست. به این سادگی نمی توانیم بگوییم دیگر کشتی نمی گیریم.
سال هاست این پدیده مبارزه با ورزشکاران اسرائیلی برای ورزش مان مسئله شده است. از روزی که مرادعلی شیرانی به ورزشکارش گفت مبارزه کن و بردش را جشن گرفت در دهه ۶۰ و همان موقع قربانی تصمیمش شد تا امروز، همچنان این معضل را داریم. هر بار هم سختگیری های تشکیلات جهانی ورزش برای مان بیشتر و بیشتر می شود. یک بار دست ورزشکارمان را شکستیم، باری دیگر پسری را با دوای اسهال راهی خانه کردیم. یک بار گفتیم بازی قبلش را ببازد و این اواخر دیگر می نشینیم برای المپیک طوری برنامه می ریزیم که در رشته هایی که آنها هستند اصلا ورزشکار نفرستیم. شاید این یکی اقلا بهتر باشد.
بیایید سرنوشت بچه هایی که این اتفاق برای شان افتاده را با هم مروری کنیم. حدود ۸ سال قبل، طالب نعمت پور شانس اول مدال طلای جهان بود. او را به دلیل قرعه همگروهی با رقیب اسرائیلی از گرفتن کشتی باز داشتیم. او دیگر هیچ وقت آن طالب آماده نشد. بعد هم درگیر دوپینگ شد و کشتی اش برای همیشه نابود شد. آرش میراسماعیلی را در المپیک از رقابت با رقیب اسرائیلی باز داشتیم، او جایزه مالی بزرگی هم گرفت اما دیگر هیچ وقت قهرمان جهان نشد و سیر نزولی اش تا همیشه ادامه پیدا کرد.
ما همچنان پای باورمان ایستاده ایم، همین اواخر مسعود شجاعی را از تیم ملی حذفش کردیم برای بازی در تیم باشگاهی اش برابر تیمی اسرائیلی. این بار هم علیرضا کریمی را روز مسابقه، دو بار از کشتی گرفتن، منعش کردیم تا بی مدال بیاید و افسرده قدم بزند و داریوش اقبالی گوش کند و فریادش این باشد: «آخرین سنگر سکوته!»
در همین شب اما اسرائیلی ها شادمانه فریاد می زدند و حال می کردند از مدال بادآورده ای که نصیب شان شده. شاید اگر در آن وزن اصلا رقیبی از ایران حضور نداشت، این اسرائیلی اصلا به چنین مدال باد آورده ای نمی رسید. اگرچه دلاور ایرانی هم می توانست چنان پشت رقیبش را به خاک بمالد که دیگر عرض اندامی نداشته باشند. اینکه در وزنی که کشتی گیر ایرانی در سالن حضور داشته، پرچم اسرائیل بالا برود، اتفاق خوشایندی نیست. کاش اقلا فکری برای این اتفاق بکنیم. اینکه اگر مبارزه نمی کنیم، دشمن شاد نشویم و البته مهمتر از آن بیایید فکری به حال دل شکسته بچه هایی چون علیرضا بکنیم که ورزش زده نشوند و باز بتوانند به روزهای اوج برگردند.
منبع: خبرآنلاین/فرهاد عشوندی