بخشهایی از نمونههای اخلاق زندگی امام اول شیعیان را به مناسبت شب میلاد آن رهبر بزرگ مرور کرده ایم.
«تشیع یعنی خود را نمونه حضرت علی (ع) ساختن، با اسم که تشیع درست نمی شود، علی در زندگی خود در چه مسائلی حساسیت نشان می داد؟
«تشیع یعنی خود را نمونه حضرت علی (ع) ساختن، با اسم که تشیع درست نمی شود، علی در زندگی خود در چه مسائلی حساسیت نشان می داد؟ از قبیل ریش و رادیو بود؟ دو چیز بطور عجیب نمایان است عدالت و حقوق اجتماعی و اسلامی و وحدت اسلامی … سراسر زندگی علی مملو از حساسیت های دقیق درباره عدالت و حقوق اجتماعی اعم از سیاسی و قضائی است …،
رفتارهایی در صحنه اجرائیات و ادارات مربوط به حکومت
حساسیت جدی حضرت امیر (ع) در رابطه با عدالت در صحنه اجرائیات و ادارات مربوط به حکومت است.
پهلوان بی همتا جبهه های نبرد در مقابل شنیدن خبری از روا داشتن ظلمی بر فردی در یکی از ادارات حکومتی اش، بر خود می لرزد و گریان می شود از سویی عذر خطا، به درگاه رب العالمین می برد و از سوی دیگر با زبان عذر پا در کفش خود می کند و به دنبال مظلوم راه افتاده تا از همکاران اداری و حکومتی خود «تقاص ظلم» کند. این نه یک افسانه بلکه درست همان قصه حیرت آوری است که زن ستمدیدهای بنام “سوده بنت عماره همدانی” به محضر مولی آمد و عرض حاجت و تظلم خواهی کرد که یکی از ادارات حکومت شما بر من ظلمی روا داشته ، چشمان علی (ع) را گریان نمود و سال ها بعد خود این زن با چشمان گریانی آن خاطره را برای معاویه نقل کردو این شعر خواند:
صلی الاله علی جسم تضمنه قبرفاصبح فیه العدل مدفونا. (ر.ک: الفتوح ۳/۶۰ تاریخ ابن عساکر ۵۳/۳۴ و عقدالفرید ۲۱/۱۱۲)
در این زمینه یعنی گسترش عدالت در پهنه ادارات دولتی نامه های نهج البلاغه گویای حقائق مهمی است. مثلاً به شریح قاضی نامه می نویسد: « چرا خانه هشتاد دیناری تهیه کرده ای» (نامه/۳)
به زیاد بن امیه می نویسد: «که تو در اموال مسلمین خیانت کردی» (نامه/ ۲۰) و او را تهدید می کند: «که صندلی قدرت تو را از پایات خواهم کشید» (نامه/ ۴۰)
و به علاء بن زیاد که خانه وسیعی خریده می نویسد: «تو و وسعت خانه ای به این مقدار!» (نامه/ ۲۰۹)
به مصقله در یکی از استانداری های منطقه ایران مسئولیت دارد می نگارد: «کاری کرده ای که خدا را غضبناک کرده ای و بر من عصیان نموده ای و آن در رابطه با تقسیم بیت المال است …» (نامه/ ۴۳)
و به منذر هم می نویسد: «خیانت کردی و نامه من به تو سریعاً از قدرت کنار روی …» (نامه/ ۷۱)
اینها نمونه هائی است از حساسیت حضرت امیر (ع) در رابطه با فساد در ادارات دولتی، و مهم در این راستا این است که در زمانه ای که قدرت انتقال رسانه و خبر بسیار ضعیف است آن بزرگوار چقدر بر امور دولت و حکومت خود اشراف دارد و برخورد به موقع را انجام می دهد.
وقتی حضرت علی(ع) شاعر جاهلی را سرآمد شاعران می داند
صحبت از اخلاق نقد در حوزه مطالعاتی اخلاق عملی اسلامی اگر چه در نگاه نخست سبقه ای نقلی دارد اما با توجه به برخی از آموزه های مهم وارد شده در این زمینه می توان صبغه عقلانی ای نیز در مجموعه گزاره های ناظر بر آداب و اخلاق نقادی دید. این صبغه اخیر جدای از توصیه های اخلاقی عمومی ای که در حوزه نقادی و سنجش افکار و کردار از زبان بزرگان دین روایت شده، تلاشی است برای فهم دقیق و منطقی افکار و کرداری که می توان آن را به نقد نشست. و تاریخ گواه است که تلاش شیعه به ویژه شیعه امامیه با فلسفه عمیق و عقلانیت محض مستنبط از آن در طول تاریخ در حوزه های گوناگون از جمله این حوزه بسی تاثیر گذار بوده است و واحسرتا از آنچه ما به عنوان میراث دار این ماترک سترگ از آن در افکار و رفتار برخورداریم.
شاهد مثال من در بیان این نوع از نقادی یکی از نمونه های اعلای نقد ادبی است که بر زبان امیر کلام عرب، حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه جاری شده است. نمونه ای اعلا از حضور عقلانیت و انصاف در نقد که من نام آن را تقوای نقد می گذارم. تقوایی که هر چقدر هم که سعی شود جانب انصاف در آن فرو گذارده نشود باز بدون منطق و عقلانیت نمی توان نام تقوا را بر آن نهاد.
این نمونه اما در حکمت های کوتاه منقول از ایشان در جایی است که از حضرت درباره شاعر ترین شاعران عرب پرسیده شد و حضرت در جواب با بیان دو نکته کوتاه اوجی از تقوای نقد یعنی رعایت تام انصاف و دقت و منطق و عقلگرایی را در مقام نقد نشان می دهند. حضرت در پاسخ به پرسش پرسنده که « أَشْعَرِ مَنْ أَشْعَرُ الشُّعَرَاءِ»، ابتدا این نکته منطقی را گوشزد می کنند که در مقام مقایسه این پرسش خطاست و مغالطه ای منطقی در خود دارد، چرا که « إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَجْرُوا فِي حَلْبَةٍ تُعْرَفُ الْغَايَةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا» شاعران همه يك روش نداشتند و در يك ميدان به مسابقه نپرداخته اند تا بهترین آن ها را بتوان مشخص کرد.
حضرت اما در فراز دیگر با تصحیح پرسش پرسنده به عنوان یک پرسش نه علمی بلکه پرسشی کلی ناظر بر هنرمند بودن شاعران می فرمایند اگر ناگزیر به پاسخ دادن این پرسش باشیم آن پادشاه تبهکار(مَلِكُ الضِّلِّيلُ) سر آمد شاعران محسوب می شود. پادشاه تبهکار لقبی است که در ادبیات عرب برخی برای (امرؤ القيس) شاعر بزرگ جاهلی به کار می برند. شاهزاده ای که موصوف به شاعر زن و شراب و شمشیر است و اگر چه محتوای شعرهایش قطعا مورد توجه و التفات حضرت امیر(ع) نبوده اما توانایی های زبانی اش و سلاست و فخامت سخنش نیز از نگاه منتقدانه ایشان دور نمانده و به صراحت از ان یاد می کنند و حق آن را فرو گذار نمی نمایند. وقتی می گویند آن پادشاه تبهکار که ناظر بر مورد تایید نبودن روش و منش شاعر است و در عین حال اذعان به سر آمد بودن او در فنی که از حضرت پرسیده شده است یعنی زبان آوری و شاعری.
قاضی حق ندارد با صدای بلند با مدعیان سخن بگوید
امیرمومنان علی(ع) به یکی از یاران نزدیک خود به نام «ابوالاسود دوئلی» حکم قضاوت داد. اما مدت کوتاهی نگذشت که او را از کار قضاوت برکنار ساخت. وقتی که ابوالاسود از عزل خود آگاه شد به محضر امام رفت و عرض کرد: «ای امیرمومنان چرا مرا عزل کردید؟ به خدا سوگند من هیچ خیانتی مرتکب نشدم.»
امام فرمود: «این را می پذیرم، اما به من خبر دادند که دو نفر پس از نزاع با یکدیگر به نزد تو آمدند و تو با صدایی بلند بر سر آنها فریاد کشیدی. آنچنان که صدای تو بلندتر از صدای هر دوی آنها بود. قاضی حق ندارد با صدای بلند با کسی سخن بگوید.»
وقتی امام محاکمه را به دلیل میهمان بودن مدعی در خانه اش انجام نداد
علی (ع) بزرگواری سخت مهمان دوست بود ولی احترام او به عدالت در هنگام قضاوت موجب شد که از میهمان عزیزی بخواهد که خانه او را ترک کند. این یکی از حوادث شگفت زندگانی اوست که شیخ طوسی آن حادثه را از قول امام صادق(ع) چنین نقل می کند:
«مردی بر امیرالمومنین وارد شد و چند روز مهمان آن حضرت بود. یک روز که جلسه محاکمه ای تشکیل شده بود و امام قضاوت را بر عهده داشت ناگهان میهمان حضرت وارد جلسه شد. علی(ع) از او پرسید آیا شما نیز یکی از طرفین دعوا هستید؟ مرد پاسخ داد آری. علی (ع) فرمود در چنین صورتی تشکیل دادگاه باید به عقب بیافتد. شما باید از میهمانی من بیرون بروید و آنگاه جلسه محاکمه را تشکیل خواهیم داد زیرا رسول خدا مرا از پذیرایی یکی از طرفین دعوا نهی فرموده است.»
رفتارهای سیاسی در دولت علی(ع)
در دولت علی (ع) آنچه در صحنه سیاست تعیین کننده است «عدالت» است نه حُب و بغض های شخصی یا حزبی و غیره:
اولاً اجازه غوغاسالاری در رابطه با برخی از مسائل تلخ سیاسی گذشته نمی دهد و خود نیز بر علیه برخی از عناصر آنان اقدام نمی کند یعنی سر زخم های کهنه سیاسی را باز نمی کند،چرا که در آن باز خوانی فتنه ی گذشته(سقیفه) خونریزی و هدم اصل نظام اسلامی را می بیند:
«فلم اری فیه الا القتال او الکفر بی جاء محمد (ص)» (نهج/ خطبه ۴۳)
و«اری فیه ثلما او هدماً» (نهج/ نامه ۶۲)
و در مواجه با سؤال ازآن «فتنه»، پاسخ می دهد: “امروز و این شرائط چه جای این سؤال؟!
«انک لقلق الوضین ترسل فی غیر سدد» (نهج/ خ ۱۶۲)
همانطوری که نسبت به بعد از شهادت خود این اجازه را به افراد نداد که به داعیه حمایت از رهبر خود دست به خونریزی بزنند و فرمود:
«یا بنی عبدالمطلب لاالفینکم تخوضون دماء المسلمین خوضا تقولون و قتل امیر المؤمنین» (نهج/ نامه ۴۷)
و ثانیاً خود و زمامداران حکومتی خود را از هر گونه روش های شاهانه و ملوکانه پرهیز می دهد و نمونه اش بحبوبه جنگ صفین است که در خطبه مهمی امام (ع) مردم را از رفتار ذلیلانه در مقابل رهبر خود بر حذر می دارد:
«فلا تکلّمونی تکلّم به الجبابرة و لاتتحفظوا منّی بی یتحفظ به عند اهل البادرة و لاتخالطونی بالمصانعة» (نهج / خطبه ۲۱۶)
و به مالک اشتر هم دوری از خوی کبر و دیکتاتوریت را گوشزد می نماید:
“لاتقولن انی مومر آمرفاطاع….” (نهج/نامه۵۳/بند۱۳)
و ثالثاً: در حیطه سیاسی خود اجازه «بد اخلاقی» و یا «شکستن حریم» را نمی دهد، از همین جاست که باز هم در بحبوحه جنگ صفین وقتی برخی از یاران نسبت به اهل شام دهان به فحاشی باز کردند امام (ع) سریعاً و صریحاً در مقابل آنان ایستاد که:
«انی اکره لکم ان تکونوا اسبابین …»(نهج/خ ۲۰۶)
و رابعاً: بر اساس عدالت سیاسیاش هیچگاه از مردم “گله ای از گوسفند” نمی سازد که «اطاعت بی چون و چرا» وظیفه شان باشد لذا هر جا حرف از «اطاعت از ولی امر» به میان می آورد در کنارش قیدی قرار می دهد که حاکی از این نکته است که «اطاعت باید در مسیر عدل و عقل» باشد:
«فان للطاعة اعلاما واضحه و سبلاً نیّره و محجة نهجة و غایة مطلبه …» (نهج/ نامه ۳۰)
و به مردم در رابطه با اطاعت از مالک اشتر نوشت:
«فاسمعوا له و اطیعوا امره فیما طابق الحق …» (نهج/ نامه ۳۸)
رفتارهای فکری و فرهنگی
در جامعه ای که عدالت اندیشه و تفکّر وجود داشته باشد شهروندان آن جامعه به فکر کردن دعوت نمی شوند البته نه به فکر کردنی که خروجی اش همان جزئیات و سلیقه های حاکمان باشد، و این نکته در روش حضرت امیر (ع) بسیار در خور تأمل است که در مواضع متعددی در نهج البلاغه می توان دیدی، یک نمونه آن وقتی است امام عازم جنگ جمل بوده و نامه ای به مردم کوفه ارسال فرمود و برخلاف متعارف هر فرمانده نظامی و رهبر سیاسی که مردمان جامعه خودرا دعوت به حضور در نبرد می کند، امام مردمان را دعوت به «اندیشه» کرد که «بیائید و توجه کنید که من در این برهه انتخابم چگونه است؟ آیا راهی که انتخاب کرده ام طبق موازین حُسن و خیر است یا نه؟”انی اذکر ا… من بلغه کتابی هذا لمّا نفر الیَّ فان کنت محسناً اعانتی و ان کنتُ مسئیاً استعتبنی”اگر بر راه مستقیم هستم مرا یاری کنید …» (نهج البلاغه نامه/ ۵۷)
وقتی این عدالت تفکر و اندیشه در سطح جامعه نهادینه شد دیگر از «عدالت فرهنگی» درباز بودن دریچه های خبری بسوی شهروندان جامعه باکی نیست لذا در همین جا که امام دعوت به فکر و تأمل می کند و راه فکر را نیز بر مردم نمی بندد، معاویه درست در نقطه مقابل اولاً سطح فکری مردم را بسیار پایین نگه می دارد تا نتوانند «هِر را از بِر» تشخیص دهند و ثانیاً دریچه های خبری و رسانه ای را نیز بر روی مردم بسته نگه می دارد تا از اخبار و وقائع روزگار و کشور و مسئولین خود با خبر نشوند و آنکه این دو نقطه منفی «فکری و رسانه ای» معاویه را علنی کرد خود امام علی (ع) بود که در خطبه ۲۳۸ فرمود:
«جُفاة طغام و عبید اقزام جمعوا من کل اوب و تلقطوا من کل ثوب ممن ینبغی ان یفقّه و یودّب و یعلّم و یدرّب …»
که ناظر به نقطه اول یعنی «پایین نگه داشتن سطح دانش و فهم و ادب مردم شام» بوسیله معاویه است و خطبه ۵۱ ناظر به نقطه دوم یعنی «در بی خبری قرار دادن جامعه» است که فرمود: «الا و ان معاویه قاد لُمة من الغواة و عَمَّس علیهم الخبر …»
که او جماعتی اندک را برای ارتباط با خود انتخاب کرده و از دسترسی به اخبار روز همگان را محروم می نمود».
اینها گوشه ای از حساسیت های امام علی (ع) بود که سنخ حساسیت آن امام را برای ما روشن می سازد.