جایگاه ایران بعد از برجام افزایش پیدا کرده است| اروپا نمی تواند نقش منطقهای ایران را نادیده بگیرد
یاسر نور علی وند، کارشناس مطالعات اروپا و پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین ابعاد و پیامدهای صدور قطعنامه عادی سازی روابط اتحادیه اروپا با ایران را مورد بررسی قرار داد.
محمد اکبری: قطعنامه ای که در پارلمان اتحادیه اروپا در مورد ایران صادر شد می تواند نکات قابل تاملی را در بر داشته باشد. ایران به تازگی دوران تحریم را پشت سر گذاشته و به دنبال رفع موانعی است که از طرف اتحادیه اروپا و آمریکا در جهت ایجاد مبادلات اقتصادی وجود داشته است. اتحادیه اروپا نیز با صدور این قطعنامه نشان داد که تمایل زیادی در این مسیر دارد. در همین راستا با یاسر نورعلی وند کارشناس مطالعات اروپا و پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک گفت و گو کرده ایم که در ادامه میخوانید:
در مورد این قطع نامه صحبت کنید. این سند چه بخش هایی دارد و روی چه مسائلی تاکید دارد؟
این قطعنامه توسط کمیته روابط خارجی پارلمان اروپا مورد بررسی قرار گرفت و سپس در صحن علنی پارلمان اتحادیه اروپا تصویب شد. این قطعنامه سه بخش اصلی دارد که شامل همکاری های سیاسی، همکاری های اقتصادی، تجاری و محیط زیست و بخش سوم در مورد همکاری های منطقه ای است.
در بخش سیاسی تاکید بر این بوده است که بتوانند در این حوزه دیدگاهها را به هم نزدیک کنند. همچنین گفت و گوها را در مورد مسائلی مانند حقوق بشر و مبارزه با مواد مخدر افزایش دهند. تلاش اتحادیه اروپا این است که اگر بتوانند در حوزه سیاسی دیدگاهها را به هم نزدیک کنند در حوزه های دیگر به مانند بخش اقتصادی و همکاری منطقه ای می توانند پیشرفت های زیادی به عمل آورند.
در بخش اقتصادی، با در نظر گرفتن دوران پسابرجام و هدف گذاری ایران در مورد سیاست های اقتصادی و تمایل ایران برای رسیدن به رشد 8 درصدی، اروپا به آن می اندیشد که با فضای پیش آمده می تواند به ایران کمک کند تا به این رشد برسد و بتواند در این مسیر از بازار ایران بهره لازم را برد. همچنین در این سند در حوزه های زیادی تاکید شده است که ایران و اتحادیه اروپا می توانند همکاری های خوبی داشته باشند. در بخش های اقتصادی همچنین در مورد سرمایه گذاری و مسائل تجاری و واردات و صادرات صحبت شده است. در حوزه انرژی آمده است که با توجه به اینکه سیاست اتحادیه اروپا بر تنوع دادن به مبادی ورودی انرژی است، ایران یکی از گزینه های مهمی است که می تواند به عنوان بزرگترین منبع گازی جهان، صادر کننده این انرژی به اروپا باشد.
همچنین در حوزه انرژی هسته ای و همکاری روی آن در حوزه غیر نظامی و فنی تاکید شده است. در متن برجام نیز اشاره شده است که کشورها می توانند در این حوزه با ایران همکاری کنند. در زمینه انرژی های نو مثل انرژی خورشیدی با توجه به وضعیت جغرافیایی و بیشتر بودن روزهای آفتابی در ایران تاکید زیای بر همکاری در این زمینه شده است و اروپایی ها می توانند فناوری هایشان را به ایران انتقال دهند.
دربارۀ همکاریهای منطقهای چه نکاتی آورده شده است؟
در موضوع بحران های منطقه ای اشاره شده است که با توجه به اینکه ایران یکی از بازیگران کلیدی منطقه است و نمی توان نقش آنرا نادیده گرفت از این رو ایران می تواند نقش جدی در زمینه حل بحران سوریه و یمن ایفا کند. در این زمینه تاکید شده است که حل شدن این مسائل بدون ایران تقریبا بعید به نظر می رسد و آنها مایل هستند که با ایران پای میز مذاکره بنشینند و از پتانسیلهای نفوذ منطقه ای ایران استفاده کنند.
به طور کلی در این سند نگاه جامعی در زمینه همکاری ها وجود دارد. ولی باید در نظر گرفت که سندهایی که در پارلمان اروپا تصویب می شود جنبه الزام آور ندارد و بیشتر حالت توصیه ای دارد و دید و نقشه راه را در اختیار سیاستمداران اروپایی قرار می دهد که بتوانند بر اساس آن با مذاکره با ایران مسائل را پیش ببرند.
رویه اتحادیه اروپا در این مورد چگونه است. برای همه کشورها سند راهبردی در جهت چگونگی روابط خود صادر می کند؟
پارلمان اتحادیه اروپا بسته به شرایط در مورد کشورهای خاصی دست به ارائه چنین سندهایی می زند و چنین نیست که برای هر کشوری بخواهند راهبرد و نقشه راه تعریف کنند. این راهبرد برای کشورهایی که جایگاه مهمی در معادلات سیاسی اروپا دارد و در عین حال با آن کشورها چالشهایی وجود دارد، صادر می شود. یعنی در مورد کشورهایی که نیاز به نقشه راه و مکانیزمی برای روابط دوجانبه و مذاکره و پیشبرد امور دارند دست به این امر می زنند.
این قطعنامه رویکرد مثبتی دارد یا حالتی دستوری و از بالا به پایین است؟ این رویه در مورد ایران سابقه دارد یا برای اولین بار بوده است؟
باید گفت که این سند شکلی دستوری ندارد. پارلمان اروپا سندهای دیگری هم در مورد ایران صادر کرده است. به عنوان مثال در فروردین 93 هم چنین سندی را شاهد بودیم. همچنین در سال 2001 در دوره اوج روابط ایران و اروپا، قطع نامه برای ایران صادر شده است. با مقایسه این اسناد می توان به این سوال پاسخ داد. در سال 2001 قطع نامه اشاره می کند هرگونه پیشرفت در امور همکاری های اقتصادی تجاری منوط به پیشرفت در مذاکرات سیاسی است و بدون پیشرفت در حوزه سیاسی پیشرفتی در حوزه اقتصادی اتفاق نخواهد افتاد. در این سند یک پیش شرط برای گسترش روابط گذاشته شده است.
در سال 93 هم که چنین سندی صادر شده بود و در آن زمان هنوز برجام شکل نگرفته بود و گفت وگوهای هسته ای انجام می گرفت، اما چشم انداز روشنی شکل نگرفته بود، سند صادر شده نگاهی بالا به پایین دارد و بر بحثهای حقوق بشری تاکید زیادی کرده است. حتی در سند گفته شده بود که اگر ایران می خواهد روابط خود با اروپا را گسترش دهد، باید این موضوع را بپذیرد که مقامات اروپایی در دیدارهای خود از ایران بتوانند با زندانیان سیاسی ملاقات داشته باشند و بحث حقوق بشری را به شکل زیادی دخیل کرده بودند. یعنی نگاه بالا به پایینی و همچنین مشروط کردن پیشرفت روابط به پیشرفت های مذاکرات سیاسی وجود داشت.
ولی سند جدید به این شکل نیست. هیج جا اشاره نمی شود که پیشرفتهای مذاکرات اقتصادی یا همکاری تجاری منوط به پیشرفت در حوزه سیاسی است. اشاره می شود که اگر ما بتوانیم در حوزه سیاسی چالش های خود را از بین ببریم روابط اقتصادی هم می تواند سرعت بیشتری پیدا کند، ولی این نوعی پیش شرط نیست.
در این سند اشاره گذرایی به حقوق بشر می شود و تاکید آن روی اعدام قاچاقچیان مواد مخدر است که اگر ایران این مجازات را حل کند 80 درصد از اعدامها در ایران کاهش پیدا می کند در حالی که در سند سال 93 فصل مفصلی به حقوق بشر پرداخته است. در این سند تاکید اصلی روی حقوق بشر نیست و در واقع بر روی نگاه مسالمت آمیز و سازنده ای تاکید شده است که طرفین می توانند داشته باشند. از این رو نگاه بالا به پایین وجود ندارد و رویکرد آن به سمت و سوی همکاری سازنده پیش رفته است.
دلایل شکل گیری این رویکرد جدید چه می تواند باشد؟ شکل گیری برجام یا دلایل دیگری هم وجود دارد؟
به نظر می رسد که از دو جنبه می توان به این سوال پرداخت که چرا رویکرد اتحادیه تغییر کرده است. یک بخش به ایران و یک بخش به اروپا بر می گردد. باید اذعان داشت که بعد از برجام، جایگاه و منزلت ایران در نظام بین الملل متحول شده است و ایران از کشوری تحریم شده با رویکرد تهاجمی در اذهان دیگر کشورها به کشوری متعامل تبدیل شده است. ایران سعی کرده است تا بحث های ایران هراسی را از بین ببرد و منزلت بین المللی خود را با توافقی که در برجام اتفاق افتاده است ارتقاء دهد.
ایران نشان داده است که اهل مذاکره است و دوست دارد با جهان تعامل کند. مسئله دیگر این است که ایران به هر حال در بازه زمانی تحریم ها که بازه کمی هم نبوده است سرمایه گذاری خاصی ندارد و بازار بکری است که برای کشورهایی که می خواهند با ایران کار کنند، کشور جذابی است. همچنین ایران در حوزه انرژی با تمام قوا آمده است تا بتواند سهم خود را در بازار بدست بیاورد و بطور کلی وضعیت ایران در پسابرجام وضعیتی متحول و رو به رشد است. اگر این موضوع را با نقش ایران در معادلات منطقه ای و بحران ها جمع ببندیم می توانیم نقش ایران را در افزون تر شدن وزن خود بیشتر درک کنیم.
از طرف دیگر اتحادیه اروپا، اتحادیه دهه گذشته نیست. اتحادیه دهه گذشته قدرت بلامنازع، با درآمد ناخالص بالا و قطب اقتصادی مهم و بازیگر جدیدی بود. اتحادیه اروپا توانسته بود در موضوعات سیاسی با تعریف سیاست خارجی و امنیتی مشترک به بازیگر مهم از لحاظ قدرت سیاسی تبدیل گردد. تعریف جهت گیری های واحد مشترک بین کشورهای عضو در این موضوع تاثیر گذار بود و اروپا هم قدرت اقتصادی بزرگی شده بود و هم جایگاه بسیار بالایی در نظام بین الملل بوجود آورده بود. در این دوره، اتحادیه اروپا، مذاکرات با کشورهای دیگر را بر مبنای موازین تعریف شده بین المللی خود پیش می برد و می تواند بهره لازم را در این حوزه ببرد.
گسترش روابط چه فرصتهایی میتواند برای طرفین داشته باشد؟
اما در دوران جدید شرایط جدیدی پیش آمده است. بحران اقتصادی، بحران پناهجویان و همچنین بحث تروریسم در اتحادیه اروپا با انفجارهایی که در این کشورها رخ می دهد فضای جدیدی را بوجود آورده است. همچنین بحران اوکراین با روسیه و بحران سوریه باعث شده است حوزه پیرامونی اتحادیه اروپا حوزه پرتنشی را شاهد باشد که پیامدهای امنیتی زیادی به دنبال داشته است. از طرفی بحث پناهجویان و صدور تروریسم به این کشورها باعث شکافهایی در کشورهای اروپایی شد و دستاوردهای اروپا مورد شک و تردید قرار گرفت. یکی از پیمانهای مهم اتحادیه که پیمان شنگن بود به خاطر اختلافاتی که در مورد کنترل مرزها بوجود آمد، باعث شد این پیمان در مرز فروپاشی قرار گیرد. موضوع پول واحد یورو به خاطر بحران اقتصادی در مرز فروپاشی قرار گرفت. هنوز یونان نتوانسته است از بحران خارج شود و اتحادیه اروپا از طرف کشورهای جنوبی آسیب می بیند. در حوزه ترورریسم انفجارهای متعدد باعث شده است این کشورها آسیب پذیر جلوه کنند. این بحث ها را وقتی به بحث خروج بریتانیا از اتحادیه وصل کنیم می بینیم که شکاف در این اتحادیه بیشتر نمایان شده است.
بریتانیا به خاطر همکاری های فراآتلانتکی که در گذشته با آمریکا داشت وزن زیادی به اتحادیه داده بود. این روابط در دوره اوباما وجود ندارد و به نظر می رسد که آمریکا، اتحادیه اروپا را در این وضع تنها گذاشته است. در مجموع اروپا هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ امنیتی آسیب پذیر شده است. این موضوع باعث شکل گیری این موضوع شده است که اروپا باید خود به دنبال حل مسائل و چالشهای خود باشد. اگر در گذشته امنیت اروپا از طرف ناتو و امریکا تامین می شد اکنون مسائل جدید و چالشهایی بوجود آمده است که مانندگذشته از طرف ناتو پاسخ داده نمی شود. از این رو چالشهای جدید باید توسط خود اروپا حل شوند. وقتی مجموعه این عوامل را کنار هم قرار دهیم اروپا در شرایطی نیست که نگاه از بالا به پایین داشته باشد و روابط خود با دیگر کشورها را منوط به شرط و شروطی کند و بخواهد برای دیگران دستور کار تعریف کند. از این رو صدور سند اتحادیه اروپا در این زمینه در راستای نیازهای خود اروپا نیز هست.
این سند در این شرایط برای ایران صادر شده است که از طرفی روابط سیاسی چالش برانگیزی با اروپا داشته است و هم اینکه اتحادیه و ایران روابط دوجانبه با پیشینه خوب اقتصادی داشته اند و ایران می تواند هم از نظر اقتصادی و هم امنیتی به چالشهای اروپا پاسخ دهد. این سند در راستای این رویکرد اروپا است و در این راستا، اروپا نمی تواند ایران را نادیده بگیرد. در این شرایط، اتحادیه اروپا تلاش می کند در یک فضای مسالمت آمیز، بجای دست گذاشتن روی نکات حساس برانگیز، با رویکرد نو و سازنده تری با ایران برخورد کند. همچنین ایران می تواند با درک درست از وضعیت پسابرجام و همچنین وضعیت جدید اروپا از این شرایط استفاده خوبی به عمل آورد و در شرایط جدید با اتحادیه با رویکردی نو مذاکره کند و بتواند دورانی طلایی را رقم بزند. در این شرایط دو بازیگر از لحاظ نیازها، مکمل هم هستند و می توانند نیازهای همدیگر را حل و فصل کنند. اروپا هم نمی خواهد شرایطی پیش بیاید که مذاکرات به نتیجه نرسد.
در بحث مبادلات بانکی شرایط بعد از بوجود آمدن برجام چگونه است؟ اتحادیه اروپا چه سیاستی در این مسیر دارد؟
اروپا از لحاظ بین المللی برجام را از مهمترین دستاورهای دیپلماتیک خود در نظام بین الملل می داند و از طرفی در کنار آن می خواهند اولین مجموعه ای باشند که از فرصتهای پسابرجام استفاده کنند، یعنی برنده معادلات جدید بوجود آمده باشند و این مستلزم این است که تعهدات بخوبی انجام شود. از این رو اتحادیه بخاطر عقب نماندن از رقبایی مثل چین و روسیه به آمریکا هم فشار می آورد که مبادلات بانکی را تسهیل کند که مشکل خاصی در این مسیر بوجود نیاید. در واقع به خاطر این فشارها بود که قانون جدید وزارت خزانه داری آمریکا بازنویسی شد که شرکتهای غیرآمریکایی می توانند در صورتی که مبادلات آنها وارد نظام مالی آمریکا نشده باشد می توانند به صورت دلاری وارد معامله شوند.
به این خاطر این فشارها روی آمریکا هم تاثیر گذاشته و اروپا از این مبادی می تواند روی آمریکا تاثیر گذار باشد که روی تعهدات برجامی خود پابرجا باشد و این موضوع می تواند نوعی شکاف تاکتیکی بین اروپا و آمریکا ایجاد کند که تجربه آن در قانون داماتو وجود دارد. اگر سطح مبادلات و روابط ایران با اروپا به حدی چشم گیر برسد، اروپا براحتی با آمریکا همسو نمی شود و منافع خود را بر منافع امریکا ترجیح می دهد و این فرصت خوبی برای شکاف نسبی اتحادیه اروپا با امریکا در مورد ایران است.