به گزارش فرارو به نقل از فایننشال تایمز، “آهدا زانتی” در استفاده از کلمات بسیار استاد است. حدود 10 سال پیش طراح لبنانی – استرالیایی متوجه کمبودی در بازار لباسهای ورزشی کشورش شد و تصمیم گرفت لباسهای مناسبی تهیه کند که زنان مسلمانان کشورش بتواند طیف وسیعی از ورزشها از جمله دو و شنا را انجام دهند. شاید مهمتر از همه لغاتی است که برای این لباسها انتخاب کرد: Hijhood ( حجاب + کلاهک) و Burkini ( برقع+ بیکینی). کلماتی که بدون آنها نمیتوانید بحث و استدلال خوبی راه انداخت.
و بحث خوب ایجاد شد. بورکینی، لباس شنای دوتکه و کلاهداری که تنها صورت، دستها و پاها را نمایش میدهد، در تابستان امسال که برخی شهرهای فرانسه آن را ممنوع کردند، به بحثبرانگیزترین لباس تبدیل شد. دنیا از تصاویر پلیسهای مسلحی که بالای سر یک زن ایستاده بودند و به او دستور میدادند لباسش را درآورد، در شوک و ناباوری فرورفت. با اینکه ممنوعیتها بهسرعت در دادگاه لغو شدند، اما لافزنی فرانسه درباره “آزادی” مشخص شد و عبارت ” بدنه سیاسی” لایه جدیدی از معنا را به خود گرفت.
فرانسه: اسلام و دولت سکولار
ممنوعیت بورکینی تنشهای تاریخیای ایجاد کرد که مسلمانان را نامتحد و اتحاد فرانسه را درخطر انداخت. بااینکه این قانون بسیار ناراحتکننده بود، اما در بعضی نقاط شبیه یک جنجال فصلی بر سر چند لباس شنای خندهدار به نظر میرسید. الفاظی که در فرانسه برای این موضوع استفاده شد ( “نظم عمومی” ، ” ارزشهای سکولار” و …) حاکی از شکافهای ترسناکی در بدنه سیاسی کشور و سطح درک ما از تنوع فرهنگی است. این مسئله بهنوعی آزمون برای ارزشهای لیبرال تبدیل شد؛ که برای حفظ آنها در برابر تمامیتخواهی به چه چیزی نیاز است. در موقعیت و موضع دفاع از حقوق زنان در پوشیدن لباسهایی که ممکن است از جانب برخی غیرقابلقبول تلقی شوند، آیا لیبرالهای غربی مجبور خواهند شد به قول ویل هاتن مقالهنویس آبزرور ” غیرقابلتحمل را تحمل کنند”؟
بسیار مضحک و ناخوشایند است که ترس و نفرت ایجادشده از حملات تروریستی اخیر در فرانسه، به پوشش زنان کشیده شد. و این کشوری است که هم به سکولاریسم و هم به آزادیهای شخصی معتقد است. همانطور که هنرمند ایرانی “شیرین نشاط” آشکار دریکی از کارهایش نشان میدهد، در رژیمهای تمامیتخواه ” پوشش و بدن زن وارد مسائل سیاسی شده و بهنوعی میدان نبرد برای بحثها و برنامههای ایدئولوژیک، فلسفی و مذهبی تبدیلشده است. زنان مسلمان وادار شدهاند ارزشهای جوامع خود را در پوشش و رفتار خود عملی کنند.”
این اجباری است که متأسفانه برایمان بسیار آشناست. زمانی که ورزشکار عربستان سعودی “وجدان شهرخانی” در المپیک 2012 لندن خبرساز شد ( گفته میشد حجابش با اصل قوانین جودو در تضاد است)، این واقعیت تحتالشعاع قرار گرفت که او یکی از بهترین زنان جودو کار کشورش است و برای رسیدن به المپیک در برابر قوانین سخت و تعصبیِ زیادی ایستادگی کرده است. روحانیون عربستان او را شخصی که “خود را بیآبرو” کرده دانستند چون لباسش تنگ بود.
بااینحال، یک زن مسلمان و ورزشکار که در رقابتهای جهانی حضور یافته قطعاً رویای زانتی را به واقعیت تبدیل میکند. این طراح میگوید بورکینی را نوعی آزادی میداند نه محدودیت. او گفت: “میخواستم نماد حجاب اسلامی را عوض کنم.” و با اشاره به وقایع تابستان در فرانسه افزود: “میخواستم مطمئن شوم با شیوه زندگی استرالیاییها هماهنگ میشویم.” او طی مصاحبهای گفت که طرح بورکینی را خودش در یک استخر عمومی در سیدنی امتحان کرد و اولین باری بود که در یک استخر عمومی شنا میکند. ازآنجاکه از دوسالگی در استرالیا زندگی کرده بود، داستانی تکاندهنده و تعجببرانگیز است.
در کشورهایی که آزادی پوششدارند، تصمیم به پوشیدن بورکینی یک انتخاب فرهنگی است (چه اجباری و چه داوطلبانه)، نه یک انتخاب شدیداً عقیدتی. زن جوان بورکینی پوشی در مصاحبه با روزنامهنگار فرانسوی گفت که به خواسته خودش مسلمان شده است. او میدانست که در قرآن حتی اشارهای به پوشش زنان هم نشده است و اینکه اسلام از زنان نمیخواهد چهره خود را بپوشانند مگر اینکه خود بخواهند. زمانی که با او مصاحبه شد با خواهران و یکی از دوستانش در ساحل نشسته بود که آنها لباس شنای غربی به تن داشتند.
این پدیده عجیب در کشورهای اسلامی لیبرال بسیار آشناست: مثلاً دبی که حجاب اجباری نیست. در آنجا با گروهی از زنان تحصیلکرده و پر جنبوجوش در مدرسه هنر ملاقات کردم. برخی لباسهای کاملاً غربی به تن داشتند مانند شلوار جین و دامن کوتاه یا لباس آستینکوتاه، و چند نفر هم لباسهای پوشیدهتری به تن داشتند و دو نفر نیز حجاب کامل داشتند. دامنه انتخاب آنها بسیار قابلتوجه بود.
ایدههای آزاد غربی همواره حق اعتراض به ممنوعیتهایی که از نظرمان غیرمنطقی است را محفوظ میداند؛ از شورش دهقانان گرفته تا هواخواهان حق رأی. این گروهها اکنون قهرمان شناخته میشوند، اما احتمالاً بودن در کنار آنها در آن دوران برایمان سخت و ناراحتکننده میبود.
در اینجا چیزی وجود دارد که ما درک نمیکنیم. ممکن است شاهد شکست دلخراش رؤیاهای چند- فرهنگی خود باشیم؛ با جوامعی که در آن زنان برای نشان دادن حس خود بیگانگی خود از پوشش و بدنشان استفاده میکنند. ممکن است با این حقیقت روبرو شویم که بهاندازه دیگر رژیمها مستبد هستیم و زنان بهزودی در برابر ما شورش خواهند کرد.
ممکن است این بحث تنها عضو کوچکی از غول مشکلاتی باشد که در مقیاس جهانی و ژئوپلیتیک با آنها روبرو هستیم. اما معمای اصلیِ لیبرالها مشخص است: چگونه باید با عدم بردباری و بیتحملی مقابله کنیم؟ بسیار مضحک و بیمعنی بود که سیاستمداران فرانسه سعی کردند جلوی یک ممنوعیت را ( منع مشخص شدن بدن زنان) را با ممنوعیتی دیگر بگیرند. درواقع اگر چنین ممنوعیتهای عجیب و غریب را با مسائلی همانند تحمل و سکولاریسم توجیه کنیم، آیا هماکنون نیز در مبارزه به عدم بردباری شکست نخوردهایم؟