ارزیابی مخدوش انتقال آب خزر به کویر
حسین آخانی

این روزها بحث تأیید شبهه‌برانگیز رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بر پروژه انتقال آب خزر به استان سمنان بسیار داغ است.

شاید بتوان گفت هیچ پروژه ملی را در ایران نمی‌توان یافت که تا این حد با واکنش جدی جامعه مدنی از متخصصان گرفته تا رسانه‌ها و حتی مدیران دولتی و نمایندگان مجلس مواجه نشده باشد. درست بر خلاف ادعاهای بعضی از مسئولان، این مخالفت‌ها به هیچ عنوان سیاسی نیست، چون بدنه محیط‌زیستی جامعه از حامیان جدی رئیس‌جمهور در انتخابات بوده است. این واکنش‌ها نشان از بلوغ جامعه مدنی کشور دارد که حاضر نیست منافع ملی را با منافع سیاسی، جناحی و قومی و قبیله‌ای قاطی کند. نگاهی به واکنش رسانه‌ها نشان می‌دهد  هم رسانه‌های حامی دولت و هم منتقدان و هم صداوسیما به‌طور بی‌سابقه‌ای از خطرات این پروژه چه از دیدگاه محیط‌زیستی و چه از دیدگاه‌های اقتصادی و امنیت ملی می‌گویند.‌

به‌تازگی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و معاونان انسانی و دریایی ایشان تأکید کرده‌اند کاری به جنبه‌های دیگر ماجرا ندارند و فقط از نظر محیط‌زیستی آن را بررسی و تأیید کرده‌اند. این سازمان طبق قانون، ارزیابی زیست‌محیطی از مجری درخواست کرده است. کارفرمای شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران وابسته به وزارت نیروست و ارزیابی زیست‌محیطی از سوی شرکت «مهاب‌قدس» انجام شده که باز هم وابسته به وزارت نیروست. این اولین خلط مبحث است. من نمی‌دانم این از نظر حقوقی درست است یا نه. ولی منطق و دانش اندک من می‌گوید در این‌باره مهم‌ترین اصل تضاد منافع رعایت نشده است. مثل این می‌ماند که در دادگاه اعضای هیئت‌منصفه را یکی از طرف‌های دعوا تعیین کند. چگونه می‌توان به ارزیابی شرکتی اعتماد کرد که خود ذی‌نفع اغلب پروژه‌های سد و انتقال آب است. شرکت مهاب‌قدس در کارنامه خود ساخت و تأیید سد گتوند را دارد که اتفاقا زمانی که آقای کلانتری رئیس سازمان حفاطت محیط زیست نشده بود، خواستار محاکمه سازندگان آن سد شده بود (مستند مادرکشی).

نگارنده به بخش اول‌ مطالعات پایه گزارش ارزیابی تفصیلی اثرات زیست‌محیطی دسترسی پیدا کردم. اگر گزارش دیگری وجود داشته باشد، خبری ندارم. بنابراین نقد من بر همین گزارش متمرکز است. این گزارش در ۶۶۸ صفحه تهیه شده است. بخش عمده آن مربوط به کلیات، معرفی و جغرافیای مسیر، زمین‌شناسی، خاک‌شناسی، مسائل فنی و آب‌شیرین‌کن‌ها و لوله‌هاست. طبیعی است مهم‌ترین بخش ارزیابی زیست‌محیطی به تأثیرات پروژه بر دو محیط دریایی (تأثیرات بیولوژیکی و فیزیکو-شیمیایی مبدأ) و تخریب و تأثیرات پرداخته باشد. بر اساس گزارش شرکت مهاب‌قدس، در کل ۴۵۰ کیلومتر مسیر لوله‌کشی خواهد شد که جمع طول لوله‌ها ۶۵۰ کیلومتر است. طبیعی است انتظار است گزارش ارزیابی زیست‌محیطی کل مسیر ۴۵۰کیلومتری حداقل به عرض یک کیلومتر مطالعه شده باشد و شواهدی بر نداشتن تأثیرات جدی زیست‌محیطی در این مسیر وجود نداشته باشد.

در صفحات ۳-۲۵۱ در اولین پاراگراف آمده است: «پوشش گیاهی در محدوده طرح با نگرش تیپولوژی و با تکیه بر مطالعات میدانی طی ۱۰ روز کار صحرایی در منطقه هیرکانی خزری و دشت و کاربرد تصاویر ماهواره‌ای مورد بررسی و شناسایی قرار گرفته است. در این بررسی‌ها در محل هر تیپ پس از تعیین و درست‌نمایی اندازه قطعه دقیق کوادرات [پلات یا مربع نمونه‌برداری] برای شناخت دقیق موجودی در آن و درصد عناصر تیپ، دو کوادرات ۲  در ۲ در دشت و در موارد لازم تا ۱۵ کوادرات ۱۰ در ۱۰ در بخش جنگلی اجراء گردید و اندازه‌گیری‌های لازم در آنها انجام شده است».‌در متن به هیچ منبعی اشاره نشده است و به نظر می‌رسد نویسنده(گان) یا از منابع علمی که پوشش گیاهی مسیر را تحقیق کرده‌اند، اطلاعی نداشتند یا بعد از بررسی متوجه شده‌اند این منطقه کاملا بکر و تحقیقی در آن انجام نشده است. اگر منبعی بوده است و استفاده نشده که کم‌کاری تهیه‌کنندگان است و اگر نبوده، پس کار سخت است و وظیفه کارفرماست که آنی تحقیق را انجام دهد.

آنچه از اطلاعات بعدی گزارش به‌دست می‌آید که نویسندگان فرض دوم را مبنی بر گزارش خود قرار داده‌اند و آنچه نگاشته‌اند، بر اساس همان ۱۰ روز کار صحرایی است. جمله مربوط به مربع‌های نمونه‌برداری کاملا مبهم است و به‌درستی نمی‌توان مشخص کرد چه تعداد مربع در مسیر مورد بررسی قرار گرفته است. ولی با توجه به زمان مورد استفاده (یعنی ۱۰ روز) همان حداکثر ۱۰ مربع نمونه‌برداری ۲ در ۲ متر در دشت و ۱۵ مربع نمونه‌برداری ۱۰ در ۱۰ متر را در جنگل می‌توان قبول کرد. به عبارتی به طور متوسط در هر ۱۸ کیلومتر یک مربع برداشته شده است. در ضمن در متدولوژی ذکر نشده که از این مربع‌های نمونه‌برداری چه داده‌هایی استخراج شده است.

مثلا آیا روش جمع‌آوری اطلاعات بر مبنای روش براون بلانکه (روشی که در آن همه گیاهان هر مربع فهرست و میزان فراوانی و پوشش آنها تعیین می‌شود) بوده است؟ ذکر جمله استفاده نگرش تیپولوژی (که فاقد اعتبار علمی در علم پوشش گیاهی است)، نشان می‌دهد که تهیه‌کننده(گان) این گزارش اصلا با روش‌های علمی مطالعات پوشش گیاهی و تنوع زیستی آشنایی نداشتند. البته در ۱۰ روز کاری میدانی نمی‌توان انتظار داشت که در این مسیر طولانی اطلاعات علمی درستی جمع‌آوری شود. اگر تهیه‌کننده گزارش هر ۱۰ روز کاری را در مسیر به جمع‌آوری داده مشغول بوده باشد، در هر روز باید ۴۵ کیلومتر را مطالعه می‌کرده که به‌هیچ‌عنوان امکان‌پذیر نیست. با توجه به شیب تند منطقه و تغییرات بسیار شدیدی که با تغییر ارتفاع در ترکیب پوشش گیاهی دیده می‌شود، انتظار است تهیه‌کننده گزارش حداقل در هر کیلومتر یک مربع نمونه‌برداری آن‌هم با روش فلوریستیک و ثبت همه اطلاعات خاک‌شناسی در مسیر مطالعه می‌کرد که بر این اساس برای بررسی اثرات زیست‌محیطی این انتقال حداقل ۴۵۰ مربع نمونه‌برداری لازم بود.

نکته بعدی در مورد اندازه این مربع‌های نمونه‌برداری (کوادرات) است. اندازه دو در دو متر هرگز برای مطالعات دشتی و بیابانی استفاده نمی‎شود. چهار مترمربع حتی از اندازه پوشش یک درختچه گز یا تاغ کمتر است. بر اساس تحقیقات لئونارد، دانشمند بلژیکی و از محققان مطالعات پوشش گیاهی بیابان‌های ایران، به دلیل فاصله دوری که گیاهان در چنین اکوسیستم‌هایی دارند، اندازه مربع‌های نمونه‌برداری باید بسیار بزرگ‌تر باشد. لئونارد حتی از مربع‌های صد در صد متر استفاده کرده است. درباره جنگل نیز به‌طور معمول مربع‌هایی که در بسیاری از پژوهش‌های اخیر استفاده شده است، حدود ۲۰ در ۲۰ متر است. آنچه باید در این مربع‌های نمونه‌برداری بررسی می‌شد –که در گزارش به‌هیچ‌عنوان به آنها اشاره نشده است– عبارت است از: ۱) فهرست دقیق گونه‌های هر مربع، ۲) میزان پوشش و فراوانی آنها و ۳) نمونه‌برداری خاک و تعیین ویژگی‌های فیزیکی و شیمیایی در آزمایشگاه. سپس این داده‌ها باید به دقت تحلیل شود که بر اساس اندکس‌های معتبر تنوع زیستی مانند شانون و سیمسون چه تفاوت‌هایی دارند، چه گونه‌های اندمیکی در آنها وجود دارد و وضعیت حفاظتی این گونه‌ها بر اساس طبقه‌بندی اتحادیه جهانی حفاظت از محیط زیست (IUCN) چگونه است. در ضمن در هر مورد مشخص می‌شد که احداث این لوله‌ها انتقال آب، بقای گونه‌ای و جمعیتی آنها را تا چه حد تحت تأثیر قرار می‌داد.

در ادامه در گزارش به ۲۷ واحد عمده پوشش گیاهی اشاره شده است که مشخص نیست این تیپ‌ها بر اساس تحلیل مربع‌های نمونه‌برداری است (که باید توضیح داده شود چگونه با ۲۵ مربع می‌توان ۲۶ تیپ را تشخیص داد!). آیا این تیپ‌ها بر اساس مشاهدات چشمی یا فرض ذهنی نویسنده‌(گان) است؟ نام همه این تیپ‌ها بر اساس ذکر نام جنس گیاهی است که هیچ‌کدام واجد اعتبار علمی نیست. برای نمونه در تیپ ۲۳ آمده است Gypsophila- Heliotropium- Pycnocycla- Andrachne Lycium – Capparis – Haplophyllum. در این تیپ هفت جنس گیاهی آمده است. نگارنده سال‌ها در پوشش گیاهی هم بخش جنگلی و هم بخش بیابانی منطقه تحقیق می‌کند؛ ما چنین ترکیبی از گیاهان نمی‌توانیم به صورت جامعه داشته باشیم. برای نمونه مشخص نشده است کدام گونه جنس آفتاب‌پرست؛ ما در مسیر سمنان تا دامغان شش گونه از جنس آفتاب‌پرست داریم.

در مورد بقیه نام‌ها هم عین همین مورد است. به عبارتی این ۲۶ تیپ فاقد اطلاعات علمی درخور اتکا درباره پوشش گیاهی است و بر اساس آن نمی‌توان نتیجه گرفت که اجرای این طرح کدام جامعه گیاهی یا گونه گیاهی را تهدید خواهد کرد. جالب است که در ۱۸ مورد از ۲۶ تیپ نام درمنه آمده است! درمنه یک جنس گیاهی بزرگ است که گونه‌های آن از سواحل خزر و تا بخش وسیعی از مناطق بیابانی دیده می‌شوند. در منطقه مدنظر حداقل پنج گونه از جنس درمنه است که تفاوت فاحش اکولوژیکی دارند؛ درصورتی‌که در جدول صفحه ۳-۵۷ فقط به دو نام اشاره شده است که اگر گونه درمنه این ۱۸ تیپ مختلف از این دو تشکیل شده باشند، کاملا غلط است. ‌در جدول ۳-۵۷ فهرستی از ۹۶ گونه گیاهی از مسیر لوله‌کشیده آمده که بسیار جالب است. اگرچه نویسنده‌(گان) هیچ اشاره‌ای به روش‌شناسی تهیه این جدول نکرده‌ و نمی‌توان فهمید آیا از مشاهدات مستقیم آنها بوده است یا نه؟

 آیا از منابع تهیه شده است؟ آیا این گونه‌ها از ۲۵ کوادرات جمع‌آوری شده‌اند؟ آیا این نمونه‌ها از مسیر جمع‌آوری شده و در هر باریومی نگهداری می‌شوند؟ اما آنچه می‌توان با ضریب اطمینان صد درصد گفت، این جدول به‌هیچ‌عنوان حتی ۱۰ درصد گونه‌های گیاهی را که فقط در مسیر خط لوله هستند، دربر نمی‌گیرد. برای نمونه بر اساس تحقیقات منتشرشده علمی و صدها کوادراتی که نگارنده از مناطق مختلف جنگلی، درختچه زاری و استپی و بیابانی ایران زده‌ام، وجود ۹۶ گونه گیاهی از سواحل ماسه‌ای، سپس محیط‌های تالابی و رودخانه‌ای، بعد در امتداد جنگل‌های پهن‌برگ و سپس درختچه زارها، ارس زارها، گراسلدهای آلپی و نیمه‌آلپی، مناطق پرشیب صخره‌ای، استپ‌های کوهستانی و سپس بیابانی نشان‌دهنده آن است که شرکت تهیه‌کننده این گزارش یا متخصص پوشش گیاهی نداشته است یا اگر هم داشته این متخصص، دانش کافی نداشته است یا اینکه اصلا هدفش بررسی پوشش گیاهی نبوده و فقط خواسته‌اند صفحاتی را پر کند و با علم به اینکه کمیته ارزیابی فاقد متخصص گیاه‌شناس است، به‌راحتی احتمالا مانند صدها پروژه دیگر از آن عبور کند.

شاید ذکر یک مثال بتواند عمق سطحی‌بودن و غیرعلمی‌بودن این گزارش را نشان دهد. نگارنده در تحقیقات خود در پارک ملی گلستان – که پوشش گیاهی آن شباهت زیادی به مسیر عبور لوله دارد – در گردنه یاغتی‌کلان در یک کوادرات ۲۰ در ۲۰ متر، ۱۲۰ گونه گیاهی ثبت کرد. حال چگونه می‌توان قبول کرد که در یک مسیر ۴۵۰ کیلومتری، حتی اگر فقط عرض ۱۰۰ متر را هم در نظر بگیریم، فقط ۹۶ گونه گیاهی وجود دارد؟ آیا کمیته ارزیابی زیست‌محیطی سازمان حفاظت محیط زیست این گزارش را قبول دارد؟ جالب است که در این فهرست ۹۶ گونه‌ای تعدادی گونه‌ معمول جنگلی و غیرجنگلی ذکر شده است که در مسیر به فراوانی دیده می‌شوند. ظاهرا تهیه‌کننده این فهرست آشنایی کافی با گیاه‌شناسی نداشته است، زیرا تعداد قابل توجهی از این نام‌ها نه‌تنها از نظر املایی غلط است که بعضی مانند ترات اصلا در مسیر رویش ندارند و مختص جنوب ایران است.

از همه عجیب‌تر، ذکر نام فقط سه گونه گَوَن در فهرست است، درحالی‌که این جنس با حدود ۸۰۰ گونه، متنوع‌ترین جنس گیاهی ایران است. حتی دو نام این سه نام هم نادرست است. از جنس Cousinia به‌عنوان دومین جنس متنوع ایران با بیش از ۳۰۰ گونه خبری نیست که اتفاقا همراه با گون بسیاری از گونه‌های آن اندمیک بخش شرقی البرز هستند. باز از همه عجیب‌تر آن است که بسیاری از جنس‌هایی که در ۲۶ تیپ گیاهی ذکر شده‌اند، حتی یک نماینده در جدول دیده نمی‌شود.

نتیجه‌گیری: شاید یکی از مهم‌ترین انتقادهایی که به طرح انتقال آب خزر به سمنان می‌شود، مسئله تخریب جنگل و مراتع است که در این گزارش ارزیابی هیچ‌گونه اطلاعات مستدل و قابل اتکایی در آن وجود ندارد. از این گزارش نمی‌توان فهمید که چه مساحتی از جنگل و درختچه‌زار قطع می‌شود و کدام اکوسیستم دچار آسیب می‌شود. به‌تازگی آقای مسعود تجریشی، معاون سازمان محیط زیست به قطع ۴۰ هکتار جنگل اشاره کرده‌اند. این حرف کاملا غیرعلمی است. همان‌طورکه در گزارش ارزیابی زیست‌محیطی آمده، خط لوله حداقل ۲۰ متر عرضی در مسیر را به‌کلی تخریب می‌کند، براساس فرمول اثر حاشیه‌ای (edge effect) حداقل صد متر عرضی، هم پوشش گیاهی و هم حیات جانوری در دو طرف لوله تحت تأثیر تخریب‌های آن قرار می‌گیرد. در جاهایی که عبور لوله، مسیرهای آبراهه‌ها یا دیواره‌های پرشیب را قطع می‌کند، این تأثیرات بسیار شگرف خواهد بود و تخریب‌های عظیمی رخ می‌دهد.

اگر میزان تخریب را فقط عرض ۲۲۰ متری در نظر بگیریم، مساحت جنگل و پوشش درختچه‌ای و استپی که در این مسیر تخریب خواهد شد، هزار هکتار تخریب کامل و ۱۰ هزار هکتار به‌شدت آشفته و آسیب‌دیده می‌شود. آنچه سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان جنگل‌ها و مراتع باید از وزارت نیرو بخواهند، انجام یک ارزیابی دقیق و پژوهش گسترده در مسیر است تا میزان خساراتی را که به گونه‌های گیاهی و جانوری وارد می‌شود، با دقت مشخص کنند. به‌همین‌دلیل تیم‌های گیاه‌شناس و جانورشناس باید در این مسیر ۴۵۰ کیلومتری حداقل در هر کیلومتر (و در شیب‌های تند در هر ۵۰ متر تغییر ارتفاعی) گونه‌های گیاهی و جانوری را با استفاده از روش‌های دقیق علمی ثبت و با مختصات جی‌پی‌اس تعیین کرده و ضمن تهیه نقشه، ترکیب گونه‌ای آنها را تعیین کنند.

در غیر این صورت در اثر اجرای این پروژه خسارت‌های جبران‌ناپذیری به تنوع زیستی منطقه وارد می‌شود و ابعاد این خسارت‌ها هرگز شناخته نخواهد شد. در نتیجه وظیفه کمیته ارزیابی سازمان حفاظت محیط زیست است که با ردکردن این گزارش ارزیابی، تیم‌های متخصص مستقل را مأمور تهیه گزارشی دقیق کند تا براساس آن بتواند در قبول یا رد پروژه تصمیم درست بگیرد. ضمن آنکه باید بخش‌های دیگر گزارش توسط سایر متخصصان نقد شود و اگر در آن بخش‌ها هم قصوری شده است، مشخص شود. نکته مهم دیگر این است که گزارش‌های ارزیابی باید قبل از تأیید در دسترس همگان قرار گیرد تا ذی‌نفعان و متخصصان مستقل بتوانند درباره آن اظهار نظر کنند.

* دکترای گیاه‌شناسی از دانشگاه مونیخ آلمان و عضو هیأت علمی دانشکده علوم دانشگاه تهران
* منتشر شده در روزنامه شرق، ۱۹ آبان ۹۸

کد خبر