قرائت ها متفاوت و محترم است اما مردم به خوانش طالقانی گرویدند و رأی دادند. هر چند گروه هایی به طالقانی لقب «پدر» دادند تا او را در برابر امام علم کنند اما به واقع برای همه پدری می کرد و نقش اصلی روحانیت نیز همین است.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- هر سال ۱۹ شهریور که فرامی رسد نمی توان از سید محمود طالقانی نگفت و ننوشت.

سالروز خاموشی روحانی مبارزی که به «مجاهد نستوه» شهرت داشت تنها یک مناسبت نیست. زیرا یاد طالقانی فضای گفتمانی حاکم بر انقلاب اسلامی را نیز روشن می کند.

نقش آیت الله طالقانی چنان بود که از او به عنوان مرد شماره ۲ انقلاب یاد می شد و برخی هم بی میل نبودند او را به مثابه رقیبی برای امام خمینی معرفی کنند و حتی یک بار کیهان ار تیتر «رهبران» استفاده کرد اما طالقانی به این دام نیفتاد و همواره خود را ذیل امام توصیف می کرد و با این حال به استقلال رأی نیز شهره بود.

محبوبیت و فراگیری طالقانی چنان بود که هم فداییان اسلام شیفته او بودند و خاطره پناه دادن به سید مجتبی نواب صفوی را از یاد نمی بردند و هم گروه هایی با تفکراتی کاملا مخالف از او به عنوان «پدر» نام می بردند. با این که دیگر رابطه تشکیلاتی با نهضت آزادی نداشت اما هنوز هم این گروه به نقش او در تأسیس این حزب در سال ۱۳۴۰ خورشیدی می بالد.

طالقانی را می توان نماد فراگیری انقلاب اسلامی دانست. نویسنده این سطور این بخت را داشته که در نوجوانی و در همان روزهای آزادی آیت الله طالقانی در آبان و آذر ۱۳۵۷ او را از نزدیک و در خیابان تنکابن پیچ شمیران دیده و حس کرده است هر چند که در اغلب روزهای پر التهاب خود او جای دیگری بود و آن خانه که اکنون به کتابخانه تبدیل شده به کانون مراجعات مردمی شده بود.

قبول عضویت و ریاست شورای انقلاب به این معنی بود که نمی خواهد خارج از دایره رهبری انقلاب شناخته شود و حتی پس از واکنش احساسی به بازداشت فرزند خود و پس از آن که به حالت قهر تهران را ترک کرد و به باغ حسین شاه حسینی رفت (هم او که در حال حاضر کهن سال ترین بازمانده نهضت ملی شدن صنعت نفت به حساب می آید) و برخی به این طمع خام افتادند که او را رویاروی رهبری فقید انقلاب قرار دهند اما با وساطت حاج سید احمد خمینی طالقانی برگشت و نطقی عاطفی هم ایراد کرد.

نسل ما که هنوز امام را ندیده بود انقلاب را با طالقانی می شناخت و دست کم بی گمان در تهران تلقی مردم از قرائت غالب منش و روش تساهلی طالقانی بود.

او نه مرجع تقلید بود نه فقیه سنتی. یک روحانی مردم دار بود و ریشه دار. فرزند آیت الله سید ابوالحسن طالقانی که زندگی را با تعمیر ساعت می گذراند و از امور دینی ارتزاق نمی کرد.

طالقانی، مرجع نبود اما ملجأ بود؛ پناه هر که احساس بی پناهی می کرد. در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی بالاترین رأی به او اختصاص یافت و البته  نگاه متفاوتی به گرایش غالب در این مجلس داشت تا جایی که یکی از نمایندگان آن دوران گفته است هم حیات او مایه برکت بود و هم ممات او چون اگر زنده می ماند چه بسا بر سر اصول مربوط به ولایت فقیه اختلاف درمی گرفت.

قرائت متفاوت درباره ولایت فقیه اما از ارادت وعلاقه وافر به امام خمینی نکاست و رابطه عاطفی این دو در بالاترین حد ممکن باقی ماند.

شناخت و یاد مکرر طالقانی از این منظر اهمیت دارد تا بتوانیم گفتمان انقلاب را بهتر بشناسیم.

طالقانی؛ فراتر از یاد، هم عیار هم معیار

دو سه هفته پیش که در ظهر جمعه از بزرگراه رسالت وارد خیابان خرمشهر یا آپادانا شدم و اتومبیل های پارک شده را علاوه بر داخل مصلا تنها تا تقاطع نیلوفر دیدم به یاد نماز جمعه های طالقانی در سال ۵۸ افتادم که انبوه جمعیت چنان بود که در میدان فلسطین به نماز می ایستادیم . زیرا  در تهران ۶ میلیونی دو میلیون نفر به نماز جمعه می رفتند و اکنون در تهران ۱۲ میلیونی شمار نمازگزاران چقدر است؟

دلیل البته روشن است. به جز نماز جمعه های آیت الله خامنه ای و سابقا آیت الله هاشمی رفسنجانی خطبه ها جذابیت گذشته را ندارد. جدای این تریبون نماز جمعه هم سال هاست که نسبتی با انتخاب اکثریت مردم تهران ندارد.

همین پریروز آیت الله موحدی کرمانی در خطبه های نماز جمعه به رییس جمهوری که هم لباس اوست طعنه می زد.

وقتی اکثر مردم تهران در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی و شوراها تماما به هیچ یک از نامزدهایی که تشکل متبوع ایشان – جامعه روحانیت مبارز- معرفی کرد رأ ندادند و رقبا را برگزیدند طبیعی است که بافت نماز جمعه متفاوت شود.

یاد طالقانی از این منظر اهمیت دارد که بدانیم انقلاب ۱۳۵۷ و منتخب اول خبرگان قانون اساسی و اولین امام جمعه تهران در سال ۱۳۵۸چگونه می اندیشید.

قرائت ها متفاوت و محترم است اما مردم به خوانش طالقانی گرویدند و رأی دادند. هر چند گروه هایی به طالقانی لقب «پدر» دادند تا او را در برابر امام علم کنند اما به واقع برای همه پدری می کرد و نقش اصلی روحانیت نیز همین است.

در ۱۹ شهریور می توان از زندگی و زمانه طالقانی گفت. می توان به مبارزات او اشاره کرد. مهم تر از همه اما این است که با نمادی چون او می توانیم به این واقعیت پی ببریم که کدام قرائت و نگاه در انقلاب دست بالا را داشته است.

در این که گرایش ها و خوانش ها متفاوت است تردیدی نیست. منکر نگاه بنیادگرایانه هم نمی توان شد. اما در نیمه دوم سال ۵۷ آنچه مردم را با انقلاب همراه تر ساخت دیدگاه های امام خمینی در آن ۱۱۸ روز اقامت در نوفل لو شاتو بود (که در جلد سوم خاطرات دکتر یزدی انعکاس یافته) و دیدگاه های آیت الله طالقانی در داخل کشور بود.

اهمیت ۱۹ شهریور و یاد طالقانی در این است تا بدانیم کسانی چون آیت الله مصباح یزدی البته که حق دارند دیدگاه های خود را ارایه دهند و کار عالم دینی هم البته تحقق و تفحص در دیانت است اما وقتی می خواهیم نگاهی و دیدگاهی را به انقلاب ۱۳۵۷ نسبت دهیم عیار و معیار طالقانی است و گفتمان غالب در آن سال است.