سال پیش در نیوکمپ پوستری دست تماشاگری بود که شاید نشان بدهد واقعاً این لیونل مسی چی هست؟! روبروی عکس کریستین رونالدو یک شیر نقاشی کرده بودند، روبروی عکس نیمار یک ببر و جلوی مسی یک آدم فضایی!

 هیچ مردی دیشب مثل لیونل مسی توسط میلیون ها نفر تا صبح ستوده نشد. نه کارگران معدنی در چین که با دست های سیاه و ریه های که خس خس می کند به خانه آمدند، نه سربازانی در هرات که از مرخصی برگشتند، نه راننده های کامیونی که یک ماه توی جاده های خوفناک ونزوئلا بودند، نه جادوگرانی در قبیله های آفریقا که ورد می خوانند، نه بودا در تبت … هیچکس!

دقیقه ۹۲ بازی رئال مادرید – بارسلونا، وقتی با آن پای چپش که حتماً توی جورابش چند کولیس، نقاله، پرگار، خط کش و کمی باروت اضافه قایم می کند گل پیروزی بخش را زد و به سمت تماشاگران رئال رفت و پیراهنش را در آورد و به آنها نشان داد، هرکس که عاشق فوتبال بود از خودش پرسید: این لیونل مسی چی هست؟ واقعاً انسانه؟

سال پیش در نیوکمپ پوستری دست تماشاگری بود که شاید نشان بدهد واقعاً این لیونل مسی چی هست؟! روبروی عکس کریستین رونالدو یک شیر نقاشی کرده بودند، روبروی عکس نیمار یک ببر و جلوی مسی یک آدم فضایی!

آدم های به سن ما آنقدر فوتبال دیده اند که بعد از چند دریبل و یک گل، بازیکنی را نبرند توی معبد بزرگان فوتبال و کنار مارادونا و پله و کرایف و باجو و … بنشانند اما این پسربچه گونه سرخ آرژانتین تنها یک فوتبالیست نیست. بیشتر به یک نقاش شبیه است. پاهایش قلم مو و زمین فوتبال بوم اش!

معجزه، جادو، شگفتی، هنر … هرچه اسمش را بگذارید، باز هم نمی تواند یک مرد را اینطور تا صبح به قهرمان تبدیل کند. کاری که مسی در دوران فوتبالش بارها انجام داده است.

رئال مادرید در خانه با گل کاسمیرو پیش افتاد. اما لیونل مسی با یکی از آن فرارهایش از قلب دفاع و ضربه ای نرم که بیشتر به قل دادن توپ بولینگ شبیه بود بازی را در نیمه دوم به تساوی کشاند. نیمه دوم راکیتیچ با یک شلیک کُشنده بارسا را در سانتیاگو برنابئو پیش انداخت. راموس مدافع خشن رئال با یک تکل خشن دو پا روی مسی از بازی اخراج شد تا همه چیز تمام شده به نظر برسد اما خامس روردیگز کلمبیایی در شب آرام کریستین رونالدو، بازی را به تساوی کشید. همه برای یک تساوی ۲-۲ که بیشتر محصول عملکرد خیره کننده دو دروازه بان بود آماده شده بودند.
اصلاً این لیونل مسی چی هست؟!

دقیقه ۹۲ سرخیو روبرتو در خط دفاعی تیم بارسا صاحب توپ شد، با حمل توپی که خاص بازیکنان این تیم است خودش را مثل ماهی قزل آلا از لای تخته سنگ های سفید به پشت هیچده قدم رئال رساند، توپ را به آلبا داد، آلبا پاس در عرض را درست روی بندهای کفش لیونل مسی فرستاد و لئوی قهرمان، لئوی افسانه ای، لئوی قاتل! … گل سوم برای بارسلونا نشان داد که « در ناامیدی بسی، مسی هست»!

لیونل مسی تقریباً تمام نیمه اول را با پارچه سفیدی لای دندان ها بازی کرد. وقتی ضربه آرنج مارسلو لبش را شکافت، برای جلوگیری از خونریزی این کار را کرد. بی گله، بی حمله به داور، بی تلاش برای انتقام گیری شخصی از بازیکن برزیلی. درست مثل فیلم های وسترن. گلوله هایش را توی خشاب گذاشت و با مزه شور خون توی دهان منتظر لحظه موعود ماند. همان لحظه ای که ضربه منجر به گل سوم را در «راموس تایم» به سمت دروازه ناواس شلیک کرد، بعد مثل بازیکنان جوانی که اولین گل دوران حرفه ای شان را به ثمر می رسانند پیراهنش را از تن در آورد و در گوشه ای از زمین آن را به هواداران رئال نشان داند که از خشم می توانستند مثل کوسه های سفید او را با دندان تکه تکه کنند.

بعد از دیه گو مارادونا هیچ بازیکن کوتاه قامتی مثل مسی نتوانسته است میلیون ها انسان را روی شانه های کوچکش بنشاند تا آنها رویاهای دورتر را ببینند. تماشاگری که پوستر را با خودش به ورزشگاه آورده بود حق داشت. لیونل مسی فراتر از یک انسان معمولی است.

شاید این بار که مسی ریش قهوه ایش را بتراشد زیر آن، انبوهی از پیچ و مهره ببینیم. چراغ های چشمک زن، مدارهای الکترونیکی … چیزی که نشان بدهد او نیمه انسان – نیمه فضایی است. مثل انسان خون از صورتش می چکد، مثل آدم فضایی ها می تواند با مغز پیچیده اش تصمیم هایی بگیرد که میلیون ها نفر تا صبح ستایشش کنند و باز هم کافی نباشد. 

عصرایران؛ احسان محمدی-///