انتخاب ترامپ به احتمال زیاد، تبعات حقوقی و اجتماعی سنگینی برای میلیون‌ها ایرانی مسلمان مقیم امریکا به همراه خواهد داشت.

رضا نصری، کارشناس مسائل بین‌الملل و عضو مرکز مطالعات بین‌الملل ژنو در یادداشتی در روزنامۀ ایران نوشته است:
انتخاب دونالد ترامپ زلزله‌ای است که دینامیسم داخلی امریکا، فضای بین‌المللی و حتی سیاست داخلی بسیاری از کشورها را بشدت تحت تأثیر قرار خواهد داد.

طبیعتاً، کشور ما نیز- مانند سایر کشورها- نیازمند تطبیق دادن خود با فضای جدید است و به همین خاطر، مهم‌ترین پرسش در روزها و هفته‌های آینده برای افکار عمومی، تحلیلگران و تصمیم‌‌گیران دولت ایران نیز این سؤال است که این تطبیق با چه رویکرد و چه کیفیتی باید انجام پذیرد؟ قطعاً با گذشت زمان، شیوه برخورد و تعامل با تحول قابل ملاحظه‌ای که در ایالات متحده و به تبع در فضای بین‌المللی رخ داده است، صیقل می‌خورد و دقیق‌تر خواهد شد. اما در وهله اول، ذکر نکات زیر در مورد سه حوزه مهم و فوری ضروری به نظر می‌رسد:

۱) در قریب به چهار دهه‌ گذشته، دولت جمهوری اسلامی ایران تعامل و همزیستی با بازیگری به نام ایالات متحده امریکا را فرا گرفته بود. ایالات متحده در ادوار گذشته- اعم از ادوار زمامداری دموکرات و جمهوریخواه – همواره در چارچوب فلسفه و دکترین‌های خاص سیاست خارجه و پیرو یک ساز و کار درونی قابل مطالعه عمل می‌کرد و همین امر پیش‌بینی‌، پیشگیری و تدوین سیاست در قبال دولت‌های متوالی این کشور را (حتی در دوران پر تلاطم زمامداری نومحافظه‌کاران جورج بوش) برای استراتژیست‌های ایرانی میسر می‌نمود. در 40 سال گذشته، حاکمیت سیاسی ایران دست‌کم توانسته بود- با شناختی که بعضاً پس از یک فرآیند «سعی و خطا» از کارکرد امریکا کسب کرده بود- به نحوی عمل کند که تقابل با امریکا حتی در بدترین حالت، به یک برخورد برگشت‌ناپذیر و یک رویارویی مستقیم سخت‌افزاری با این کشور منتهی نشود.

متقابلاً،‌ دستگاه سیاسی و دولت‌های متوالی امریکا نیز با درجات مختلف می‌دانستند چگونه وضعیت «نه جنگ نه صلح» فعلی را تداوم بخشند و «فاصله امن» خود را با این کشور مهم خاورمیانه نگه دارند.

اما از امروز قوه مجریه ایالات متحده- که دارای اختیارات فراوانی در فرآیند سیاستگذاری خارجی است- به دست فردی با ویژگی‌های شخصیتی منحصر به‌ فرد افتاده است که- با وجود تصور برخی تحلیلگران- تابع هیچ مکتب و چارچوب نظری مشخص و شناخته شده‌ای در حوزه سیاست خارجه و حقوق بین‌الملل نیست. مواضع متغیر، نامتجانس و نامتعارف او در این حوزه‌ها چنان در ظاهر با مواضع سنتی و ایدئولوژیک حزب جمهوریخواه- ولو تندترین جناح این حزب- تفاوت دارد که بخش قابل ملاحظه‌ای از جمهوریخواهان- اعم از طیف سنتی و نومحافظه‌کار- رسماً از رقیب دموکرات او حمایت کرد‌ند.

به عبارت دیگر، ایرانِ امروز دیگر با یک دولت جمهوریخواه «معمولی» که از پشتیبانی کنگره نیز برخوردار است، مواجه نیست. به واقع، امریکای امروز- دست‌کم تا زمانی که عقلای هر دو حزب موفق شوند به یک بازسازی ساختاری جدی در نظام سیاسی خود دست یابند- می‌رود تا به آنچه در علم روابط بین‌الملل به آن «بازیگر نامعقول» – Irrational actor – می‌گویند، تبدیل شود.

در نتیجه، در این دوران حساس گذار، دستگاه سیاست خارجه کشور باید فضای جدید را با حساسیت بیشتری رصد کند تا قادر باشد با رویکردی علمی و عاقلانه، با ایجاد ائتلاف‌‌‌‌های جدید، تحکیم روابط با اروپا، ایجاد پیوند‌های اقتصادی و تجاری با غرب، ایجاد همزبانی با افکار عمومی جهان و حفظ وجهه‌ مثبت ایران، امریکای نامعقول ترامپ را هوشمندانه به انزوا بکشاند و تهدید‌های احتمالی پیش رو را به حداقل برساند. در نتیجه در این حوزه، «تطبیق» به معنی حفظ و تقویت دستگاه دیپلماسی کنونی کشور و بهره‌برداری حداکثری از ظرفیت‌های آن خواهد بود.

۲) دوم اینکه ایرانِ امروز- برخلاف سال‌های انزوای گذشته – از ابزار لازم برای جلب اتحاد و حمایت سایر کشورهای جهان، منزوی‌سازی دولت ترامپ و مدیریت تهدید او برخوردار است. ایران امروز مجهز به یک سند بین‌المللی به نام «برجام» است که نه تنها ایران را برای بسیاری از کشورها از یک «رقیب» به یک «طرف قرارداد» تبدیل کرده است، بلکه به حقانیت ایران به عنوان یک بازیگر معقول و قابل اعتماد در حوزه سیاست بین‌الملل صحه گذاشته و رویکرد افکار عمومی جهان را نیز تا حدود زیادی نسبت به آن مساعد ساخته است.

در نتیجه، برخلاف برخی منتقدان داخلی که از هم‌ اکنون انتخاب ترامپ را دلیلی برای کنار گذاشتن برجام می‌دانند که در دوران جدید، برجام می‌تواند به عنوان محور اصلی و مرکز ثقلی برای جلب حمایت سایر کشورها، جلب افکار عمومی و منزوی‌سازی دولت ترامپ ایفای نقش نماید. از این پس، حتی برای بدبین‌ترین منتقدان، «برجام» دیگر فقط یک سند بین‌المللی حقوقی الزام‌آور در ارتباط با روابط اقتصادی ایران، تحریم و تجارت با این کشور نیست. امروز برجام یک اهرم راهبردی برای جلب حمایت و یک حربه «ارتباط عمومی» است که می‌توان همواره آن را در برابر تندروی‌‌ها و افراطی‌گری‌های ترامپ برافراشت و از آن برای مهار و خنثی‌سازی سیاست‌های او و همراهان تندروی جمهوریخواهش استفاده کرد.

اعلامیه‌ای که اخیراً تحت عنوان «رویکرد دولت ترامپ به اسرائیل» از جانب جیسون گرینبالت- مشاور ارشد حقوقی ترامپ- منتشر شد و در آن ایران به «نقض مکرر برجام» متهم شده بود، نشان می‌دهد که تیم سیاست خارجه دولت منتخب ترامپ نیز به اهمیت برجام به عنوان یک سند غیرقابل اغماض واقف است و می‌داند که برای اعمال سیاست‌های خصمانه علیه ایران باید از این سند مهم بین‌المللی- که از پشتیبانی قطعنامه شورای امنیت نیز برخوردار است- گذر کند. در نتیجه، در حوزه برجام نیز «تطبیق»‌ به معنی حفظ و تقویت این سند، یارکشی حول محور آن و بهره‌برداری حداکثری از قابلیت‌های جدید آن خواهد بود.

۳) سوم اینکه مردم و مسئولان کشور باید بدانند که انتخاب ترامپ به احتمال زیاد، تبعات حقوقی و اجتماعی سنگینی برای میلیون‌ها ایرانی مسلمان مقیم امریکا به همراه خواهد داشت. شعارهای اسلام‌ستیزانه او، برنامه‌های تبعیض‌‌محور و نژادپرستانه او، فضای اجتماعی سنگین و پرمخاطره‌ای که با انتخاب او برای اقشار مهاجر- بویژه مهاجران خاورمیانه‌ای- از هم‌اکنون پدید آمده است و همچنین تداوم کنترل جمهوریخواهان بر مجلسین سنا و نمایندگان و همسویی دولت جدید با آنها، به احتمال بسیار قوی تأثیر بسزایی بر حقوق شهروندی، امنیت و کیفیت زندگی ایرانیان مقیم امریکا خواهد گذاشت.

در نتیجه، لازم است که حاکمیت ایران نیز بر اساس مسئولیت قانونی و اخلاقی‌ای که در قبال اتباع ایرانی در سراسر جهان دارد، در اسرع وقت مقدمات بازگشت ‌آنها- که سرمایه‌های مادی، معنوی و علمی فراوانی به ارمغان خواهند آورد- از هم‌اکنون فراهم آورد. به عبارت دیگر، در این حوزه نیز، «تطبیق»‌ به معنی مقدمه‌چینی برای اعتمادسازی همگانی از طریق تعدیل جو امنیتی، ایجاد فضای وفاق و اتحاد و استفاده بهینه از همه ظرفیت‌های موجود ایرانیان است. فضایی که کشور را برای مقابله با حوادث و تهدید‌های قابل پیش‌بینی و غیرقابل پیش‌بینی در آینده آماده‌تر خواهد کرد.

به واقع، انتخاب ترامپ- در کنار تهدید‌های غیرقابل کتمانی که در پی دارد- در صورت هوشمندی دستگاه دیپلماسی کشورمان، حامل فرصت‌های فراوانی برای کشور نیز خواهد بود.