از سال 1387 روز 14 آبان به نام روز مازندران نام‌گذاری شده است. در چنین روزی و در سال 243 هجری شمسی،مردم تبرستان با حسن بن زید، نخستین فرمانروای سلسلهٔ علویان بیعت کردند و اولین حکومت شیعه در ایران و بلکه در شرق سرزمین‌های اسلامی تأسیس شد.

* نگرش مردم تبرستان به اهل بیت
بر طبق اسناد تاریخی، مردم ایران از همان اوایل ورود اسلام، دوست‌دار اهل بیت بودند و با این‌که به تبع حکومت‌های آن دوران، اغلبِ آنان به طور رسمی شیعه نبودند، محبت و احترام عمیقی نسبت به خاندان پیامبر از خود نشان می‌دادند. از جمله پس از واقعهٔ کربلا در 10 محرم 61 قمری، وقتی خبر آن به سیستان رسید، مردم این ناحیه که تازه مسلمان شده بودند ناخرسندی نشان دادند و یزید را برای این کار ملامت کردند و حتی شورش‌های پراکنده‌ای نیز در آن منطقه رخ داد.
در سال 109 قمری، هنگامی که محمدبن علی‌بن عبداللّه‌بن عباس (پدر ابوالعباس سَفّاح نخستین خلیفهٔ عباسی)، اولین داعی یا دعوتگر خود، زیاد ابومحمد مولای هَمْدان، را برای دعوت مردم به خراسان می‌فرستاد به او گفت که بر قبایل یمانی (اهل یمن مقیم خراسان) وارد شو و با قبایل مُضَر ملاطفت کن و او را از ملاقات یک مرد نیشابوری به نام غالب نهی کرد زیرا به عقیدهٔ او، غالب در محبت بنی فاطمه افراط می‏کرد.
این مطلب نشان می‌دهد که محبت اهل بیت در خراسان رواج داشت؛ هر چند به طور رسمی تا سدهٔ هشتم از هجرت مذهب رایج در خراسان، مذهب حنفی بود و از زمان اولجایتو، ایلخان مغول، و پس از مناظرهٔ علامه حِلّی در حضور وی با علمای سنی و گردن نهادن اولجایتو به مذهب امامیه بود که شیعیان اندک اندک نیرو گرفتند و مذهب تشیع در خراسان شیوع یافت. شیعه شدن عمومی مردم ایران نیز از ابتدای قرن دهم و روی کار آمدن صفویان آغاز شد.
در این بین منطقهٔ شمال ایران وضعیتی خاص داشت و به طور کمابیش یکدست حامی اهل بیت بود به نحوی که شیعیان، قیام‌های متعددی را از این منطقه بر ضد حکومت عباسی شروع کردند. طبیعت خاص شمال ایران، از جمله رشته کوه البرز و جنگل انبوه، همچون سدی بلند جلو نیروهای بنی‌امیه و بنی‌عباس را گرفت و شمال ایران را مأمنی برای امام‌زادگان و بزرگان شیعه کرد به نحوی که هم اکنون در استان مازندران 1312 بقعهٔ امام‌زاده وجود دارد و 99.7 درصد مردم آن شیعه هستند.
با این‌که پس از جنگ نهاوند (فتح الفتوح) در سال 21ق و به ویژه پس از مرگ یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، در سال 31ق، اغلبِ نواحی ایران به دست مسلمانان افتاد، شمال ایران و از جمله تبرستان، تا سال 141ق و حملهٔ عمر بن علاء، به طور کامل فتح نشد. مردم مازندران که سرسختانه با لشکریان اموی و عباسی می‌جنگیدند با آغوش باز پذیرای فرزندان اهل بیت شدند زیرا با آنان دشمن مشترک داشتند و مهم‌تر آن‌که سیمای مسلمان واقعی را در سادات علوی می‌دیدند و معتقد بودند «آنچه سیرت مسلمانی است با سادات است».
نتیجه آن شد که در میانهٔ قرن سوم هجری نخستین حکومت شیعهٔ ایران را به نام علویان تبرستان برپا کردند. حکومت علویان تبرستان از سال 250 تا 316ق روی کار بود و در این مدت چهار نفر از سادات در رأس آن بودند:
1- حسن‌بن زید ملقب به داعی کبیر (250- 270ق)
2- محمدبن زید (270- 287ق)
3- حسن‌بن علی، ملقب به ناصر کبیر و اُطْرُوش (287- 304ق)
4- حسن‌بن قاسم ملقب به داعی صغیر (304- 316ق)
البته بعد از سال 316 که سال قتل حسن‌بن قاسم حسنی (داعی صغیر) چهارمین و آخرین حاکم علوی است تا دوره تسلّط کامل آل‌زیار بر تبرستان، تنی چند از علویان در تبرستان و گیلان تحت نفوذ آل‌زیار بودند که هیچ کدام قدرت و تسلط حکام سابق را نداشتند. به همین دلیل باید سال 316ق را که سال قتل داعی صغیر است زمان ختم دورهٔ امارت دُعات علوی تبرستان دانست.
* پیشینهٔ حضور سادات علوی در تبرستان
مدت‌ها پیش از تشکیل حکومت علویان تبرستان و از همان قرون اولیهٔ اسلامی، سادات علوی و امام‌زادگان در برابر فشار خلفای ظالم عباسی به شمال ایران کوچ می‌کردند تا در امان باشند و از حمایت مردم تبرستان و دیلم (مازندران و گیلان) بهره‌مند شوند.
از جمله یحیی‌بن عبدالله‌ المحض‌بن حسن مُثَنّیٰ ‌‌بن امام حسن مجتبی، علیه‌السلام، که مانند برادرش ادریس از جنگ فَخ در هشتم ذی‌حجهٔ سال 169ق جان سالم به در برده بود، از سال 170 هجری قمری فعالیت خود را بر ضد حکومت عباسی شروع کرد و پس از اقامت در یمن ، مصر ، مغرب ، بغداد ، ری و ماوراءالنهر، و مدتی سرگردانی و گریختن از عُمّال هارون‌الرشید، در سال 175ق با حدود 170 نفر از یارانش به دیلم و تبرستان آمد و در سال 176 هجری قمری قیام کرد و بسیاری از مردم اطراف به او پیوستند.
هارون الرشید که از تحرکات او بیمناک شده بود فضل بن یحیی را با پنجاه هزار سپاهی به جنگ او فرستاد. فضل با نامه‌نگاری‌های متعدد، یحیی بن عبدالله را که امیدوار نبود در صورت جنگ پیروز شود به صلح راضی کرد و با امان‌نامه‌ای محکم که به خط خود هارون‌الرشید بود به بغداد برد. ولی پنج ماه بعد هارون‌الرشید بهانه‌هایی به دست آورد و او را به مدت پنج ماه زندانی کرد و سپس کشت.
در سال 250 هجری قمری، ابوالحسین یحیی‌بن عمر بن یحیی‌بن حسین‌بن زیدبن امام سجاد، علیه‌السلام، که مردی فاضل و زاهد و شجاع بود در کوفه قیام کرد. محمدبن عبدالله‌بن طاهر، از سپهسالاران بنی‌عباس، به 2 تن از فرماندهان زیر دستش به نام ایوب ‌بن حسن‌بن موسی و عبدالله ‌بن محمود سرخسی دستور داد به اتفاق هم به یحیی ‌بن عمر حمله کنند ولی یحیی در این جنگ پیروز شد. محمدبن عبدالله‌بن طاهر، یکی دیگر از فرماندهانش را به نام حسین‌بن اسماعیل‌بن ابراهیم به سر وقت یحیی فرستاد که یحیی در این جنگ که در 13 رجب 250 (3 شهریور 243) رخ داد کشته شد و سر او را به سامَرّا نزد مُسْتَعین، خلیفهٔ وقت، بردند و پس از مدت کوتاهی که در سامَرّا در انظار مردم بود، به بغداد بازگرداندند تا در معرض دید عموم قرار دهند. اما مردم به سختی به محمدبن طاهر اعتراض کردند و بسیاری از شاعران وی را هجو گفتند. این اتفاق باعث شد علویان، آل‌طاهر را مقصر اصلی این حادثه و قتل یحیی‌بن عمر بدانند.
* تشکیل حکومت علویان تبرستان
با تمام این‌ها نخستین حکومت شیعی ایران، بلکه نخستین دولتی که در شرق اسلامی به دور از تأیید خلفای عباسی تشکیل شد، در همان سال قتل یحیی‌بن عمر یعنی 250 هجری قمری و به رهبری حسن‌بن زید، یکی از نوادگان امام حسن مجتبی، علیه‌السلام، بود.
ماجرا از آن‌جا شروع شد که مُستعین، خلیفهٔ عباسی، به پاس کشتن یحیی‌بن عمر، املاک دولتی (خالصه) را در چند جای تبرستان، از جمله در کلاردشت و چالوس به محمدبن عبدالله‌بن طاهر واگذار کرد و او که از جانب خلیفه بر کل سرزمین‌های شرق اسلامی فرمانروایی می‌کرد، بشْر بن هارون نصرانی، برادر دبیر خویش را که به وی جابر می‌گفتند برای تصرف زمین‌های اهدایی خلیفه، به تبرستان فرستاد.
در آن ‌زمان حاکم مازندران، سلیمان‌بن عبدالله‌بن طاهر، برادر محمدبن عبدالله‌بن طاهر بود که منصوب وی محسوب می‌شد ولی در عمل، پیشکار وی، محمدبن اوس بلخی بر امور تسلط داشت. وی فرزندان کم‌سن و بی‌کفایت خود را عامل شهرهای مختلف تبرستان کرده بود. از جمله چالوس و کلاردشت را در اختیار پسرش احمد گذاشته بود که ستم‌های او و همچنین سه بار خراج گرفتن در هر سال باعث نارضایی مردم شد به نحوی که خیلی از مردم منطقه ترجیح دادند به شهرهای دیگر بروند.
همچنین محمدبن اوس با نادیده گرفتن همزیستی مسالمت‌آمیز مردم تبرستان و گیلان (دیلم) بهانه‌ای به دست آورد و به آن ناحیه حمله کرد و ضمن کشتن عده‌ای، گروهی از دیلمیان را اسیر کرد. این اقدام موجب افزایش خشم مردم شد.
در همین زمان، جابربن هارون از طرف محمدبن عبدالله‌بن طاهر به تبرستان آمد و زمین‌های مورد نظر را در چالوس و کلاردشت تصرف کرد. در اطراف زمین‌های مزبور، اراضی جنگلی و مرتعی و نیزار هم بود که مالک شخصی نداشت و مردم محلی از آن هیزم تهیه می‌کردند و گوسفندانشان را برای چرا به آن‌جا می‌بردند و معیشتشان وابسته به آن بود. جابر تصمیم گرفت این زمین‌ها را نیز تصرف کند.
مردم، به ویژه دو برادر کلاردشتی به نام‌های محمد و ابراهیم، فرزندان رستم و از شجاعان و سخاوتمندان منطقه بودند اعتراض کردند و اطرافیانشان را بر ضد جابربن هارون شوراندند. جابر ترسید و به نزد حاکم تبرستان، سلیمان‌بن عبدالله فرار کرد. معترضان که می‌دانستند کارشان با پاسخ تند حاکمان تبرستان همراه می‌شود، با دیلمیان مذاکره و موافقت آنان را برای نبرد با سلیمان‌بن عبدالله و محمدبن اوس جلب کردند.
همچنین از یکی از سادات زاهد مقیم رُویان (کُجُور) به نام محمدبن ابراهیم‌بن علی‌بن عبدالرحمان‌بن قاسم‌بن حسن‌بن زیدبن امام حسن مجتبی، علیه‌السلام، خواستند رهبری آنان را برای مبارزه بر عهده بگیرد. وی پاسخ داد که صلاحیت این کار را ندارد ولی شوهر خواهرش که ساکن ری است، مردی شجاع و جنگ‌دیده و باتجربه است و اگر معترضان، ثابت قدم هستند حاضر است برایش نامه بنویسد و او را فراخوانَد. مردم، و در رأسشان، عبدالله پسر وَنْداد امید، که از حاکمان محلی و در این موضوع مُصر بود پذیرفتند و او نامه‌ای برای دامادش حسن‌بن زید نوشت. حسن‌بن زید فوری به نامه جواب مثبت داد و در تاریخ 24 رمضان 250ق به سمت تبرستان حرکت کرد.
محمدبن اوس، که تا حدی از اخبار مطلع شده بود برای آگاهی بیشتر، دو تن از بزرگان منطقه را به نام عبدالله‌بن سعید و محمدبن عبدالکریم احضار کرد. عبدالله‌بن سعید در روستای اَشتاد مخفی شد ولی در همین زمان، خبر رسید که حسن‌بن زید به سعیدآباد (مرزن‌آباد کنونی) رسیده و از بزرگان منطقه خواسته است برای بیعت به نزد او بروند.
عبدالله‌بن سعید و محمدبن عبدالکریم و دیگر بزرگان منطقه در روز 25 رمضان 250ق (13 آبان 243ش) در سعیدآباد با وی بیعت کردند و نخستین فرمانروای سلسلهٔ علویان تبرستان کار خود را آغاز کرد.
** نکته
روز بیعت مردم تبرستان با حسن بن زید برابر با 25 رمضان 250ق بود که معادل شمسی آن بنا بر تصویب شورای فرهنگ عمومی استان مازندران 14 آبان 243 اعلام شده و رسمیت یافته است. اما استفاده از روش‌ها و فرمول‌های مختلف نشان می‌دهد که 13 آبان درست است نه 14 آبان.
برای تعیین معادل شمسی تاریخ مذکور، علاوه بر «نرم‌افزار مُبَدّل تاریخ»، تهیه شده در مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، از نرم‌افزار «نجوم اسلامی» تهیه شده در مرکز پژوهش‌های فلکی ـ نجومی در قم و همچنین روش‌های مندرج در کتاب‌های «گاهشماری ایرانی» (تألیف احمد بیرَشک) و «تقویم و تقویم‌نگاری در تاریخ» (تألیف ابوالفضل نَبئی) و وبگاه تبدیل تاریخ به نشانی http://www.fourmilab.ch/documents/calendar/ نیز استفاده و از کارشناسان شورای تقویم مؤسسهٔ ژئوفیزیک دانشگاه تهران، که تقویم رسمی کشور را استخراج می‌کنند، پرسش شد که در هر شش مورد، تاریخ 13 آبان 243 به دست آمد.